جدول جو
جدول جو

معنی هنطه - جستجوی لغت در جدول جو

هنطه
(هََ نَ)
دهی است از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت. دارای 55 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حنطه
تصویر حنطه
گندم، نوعی دانۀ کوچک سرشار از نشاسته که غذای اصلی انسان است و از آن آرد و نان تهیه می کنند، بوتۀ این گیاه برگ های بلند و باریک دارد و هر ساقۀ آن دارای سنبله است
فرهنگ فارسی عمید
(هََ گَ / گِ)
مخفف هنگامه که مجمع و معرکه باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هَِ دِ لِ)
دهی است از بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 421 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات و محصول عمده اش غله و لبنیات و کار دستی مردم کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
بلا و سختی. ج، هنوات. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هُمْ بَ / بِ)
در تداول شکم را گویند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ رَ)
چاهک گوش. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ نَ)
نوعی از خارپشت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ طَ)
خبری که بشنوی آن را و نه راست شماری و نه دروغ. (از منتهی الارب). لهطه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ طَ)
میش سالخورد لاغر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، زن گول بددل. ج، هرط. (منتهی الارب). گول ترسوی ضعیف. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ طَ)
زمین هموار پست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه) (تاج العروس). هم فی هبطه من الارض، یعنی زمین پست هموار. زهده. (از اقرب الموارد) ، یک بار. مره. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زُ طَ)
تسمه. تازیانۀ مجازات. شلاق. ج، زنط. (از دزی ج 1 ص 607)
لغت نامه دهخدا
(حِ طَ)
قمح. گندم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). و ضماد ممصوغ آن گزیدن سگ را نافع است. ج، حنط. (اقرب الموارد).
- حنطۀ رومی، خالاون. خندروس. و آن قسمی گندم سیاه و باریک و دراز باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود.
- حنطه صغار، سلت. طیفا. طراغوس. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(هََ نْ نَ)
مؤنث هن ّ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حنطه
تصویر حنطه
گندم گندم، جمع حنط
فرهنگ لغت هوشیار
نشان بده، یاد بده
فرهنگ گویش مازندرانی
وحشت، دلهره، دچار ترس ناگهانی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی