جدول جو
جدول جو

معنی هنرنمای - جستجوی لغت در جدول جو

هنرنمای
آنکه هنر و کاردانی خود را به دیگران بنماید: دانا چو طبلۀ عطار است، خاموش و هنرنمای. (گلستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هنرنمایی
تصویر هنرنمایی
نشان دادن هنر خود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
باهنر بودن و آثار هنری به وجود آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنرنما
تصویر هنرنما
کسی که هنری از خود نشان دهد
فرهنگ فارسی عمید
(هَُ نَ مَ / مِ)
سرگذشت بزرگان و هنرمندان:
هنرنامه های عرب خوانده بود
در آن آرزو سالها مانده بود.
نظامی.
قدر اهل هنر کسی داند
که هنرنامه ها بسی خواند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هَُ نَ مَ)
دارای هنر بودن. چیره دستی. شگفتی در کار یا اشتغال به کارهای هنری چون نقاشی، پیکرسازی، شاعری، خوانندگی، نوازندگی و مانند آن و مهارت در آن هنرها:
هنرمندی ز تو نادر نباشد
چو ملک شاه باشد اوستادت.
مسعودسعد.
، دلیری. زورمندی:
هنرمندی و رای و پرهیز و دین
زبان چرب و جویندۀ آفرین.
فردوسی.
همان با هنرمندی و رای او
نبینیم کس نیز همتای او.
فردوسی.
رجوع به هنرمند شود
لغت نامه دهخدا
(هَُ نَ نُ / نِ / نَ)
نشان دادن و اظهار کردن هنر:
چون در جهان نماندت آب هنرنمایی
ای سوخته توانی کاین خام کم درایی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از هنرنامه
تصویر هنرنامه
کتابی که درمبحث هنری یافنی، کتاب شعر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنر نمائی
تصویر هنر نمائی
نشان دادن و اظهار کردن هنر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنرنمایی
تصویر هنرنمایی
نشان دادن هنرهای خود
فرهنگ لغت هوشیار
اشتغال به یکی از هنرهای زیبا، خلق آثار هنری، دارای اطلاعات و تجارب در رشته های مختلف فنون و علوم بودن، زیرکی حیله گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
فنّان
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
Artistry
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
ustadi wa sanaa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
فنکارانہ مہارت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
ศิลปะ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
אומנותיות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
芸術性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
艺术性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
कला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
예술성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
sanatkarlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
শিল্পকলার দক্ষতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
kunstzinnigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
майстерність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
мастерство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
kunszt
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
arte
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
Kunstfertigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی