معنی هنرنما - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با هنرنما
هنرنمای
- هنرنمای
- آنکه هنر و کاردانی خود را به دیگران بنماید: دانا چو طبلۀ عطار است، خاموش و هنرنمای. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
دورنما
- دورنما
- منظره، منظره ای که از آنجا یا آن محل یا آن چیز که از دور بینند
فرهنگ لغت هوشیار
هنرمند
- هنرمند
- کسی که آثار هنری به وجود بیاورد، دارای مهارتی ویژه
فرهنگ فارسی عمید