- هندوک
- هندوی خردسال، کنایه از غلام
معنی هندوک - جستجوی لغت در جدول جو
- هندوک
- مصغرهندو هندوی خردو کوچک جثه، جمع هندوکان: شیفته کرد مرا هندوکی همچو پری آن چنان کز دل و از عقل شدم جلمه بری. (سنائی)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کندو: ببند سال قحط سخت درویش و توانگر را هم از گندم تهی کندوک و هم خالی زنان کرسان. (نزاری)
دراز و لاغر، جوجه مرغ که هنوز پر بر نیاورده باشد: گنجشک لندوک
منسوب به هندو. ازمردم هندو، زبا مردم هند هندی: گفت نامه ای ازهندوستان بیاورد آنکه برزویه طبیب از هندوی به پهلوی گردانیده بود. توضیح گاه بجای هندی (منسوب به هند) آید: ... بدل وی فندق هندوی و کنجد سپید و شکر طبرزد... یا هندوی اژدها. شمشیر هندی. یا هندوی نذر. برات حواله
دراز و لاغر، جوجه مرغ که هنوز پر بر نیاورده باشد
از مردم هند، هندی، زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در هند رایج است
جای ریختن آرد یا غله در خانه یا دکان که از خشت و گل یا تخته درست کنند، کنور، کانور، کندوله، کندو، پرخو
از اهل هندجمع: هندوان: فضیلت علم در یونان باقی بود یا با ایرانیان و هندوان بود از بهر آنک بایست که بمسلمانان آید. توضیح مخصوصا بمردم هندوستان که به آیین قدیم (برهمایی) باقی هستند اطاق شود، غلام نوکر: این هست همان در گه کوراز شهان بودی دیلم ملک بابل هندوشه ترکستان. (خاقانی)، پاسبان نگهبان، سیاه، زلف. یا زلف هندو. زلف سیاه معشوق: زلف هندوی تو گفتم که دگر ره نزند سالهارفت و بدان سیرت وسانست که بود، خال رخسار معشوق، دزد، کافر ملحد. یا هندوی باریک بین. ستاره زحل. یا هندوی پیر. ستاره زحل. یا هندوی چرخ. ستاره زحل. یا هندوی دریا نشین. قلم نویسندگی. یا هندوی سپهر. ستاره زحل. یا هندوی گنبد گردان. ستاره زحل. یا هندوی هفت چشم زاغ. آلتی است موسیقی سیاه رنگ دارای هفت سوراخ: همان زاغ گون هندوی هفت چشم بر آورد فریاد بی در دو خشم. (گرشاسب نامه)
هندی، اهل هند، دین رایج در هند با خدایان متعدد که معتقد به حلول و تناسخ است و موجودیت هر جانداری را ناشی از رفتار آن در زندگی پیشین می داند، هندوئیسم، هر یک از پیروان این دین، کنایه از غلام، کنایه از پاسبان، نگهبان، برای مثال این هست همان درگه کاو ر ا ز شهان بودی / دیلم ملک بابل هندو شه ترکستان (خاقانی - ۳۵۹) ، کنایه از سیاه