هند. هندستان. کشور هند: خورد خواهد شاهد و شاه فلک محروروار آن همه کافور کز هندوستان افشانده اند. خاقانی. پیل آمد از هندوستان، آورده طوطی بیکران اینک به صحرا بی نشان طوطی است مانا ریخته. خاقانی. از نظاره موی را جانی که هر مویی مرا طوطی گویاست کز هندوستان آورده ام. خاقانی. مدتی از نیل خم آسمان نیل گری کرد به هندوستان. نظامی. آن شنیدستی که در هندوستان دید دانایی گروهی دوستان. مولوی. رجوع به هند شود
هند. هندستان. کشور هند: خورد خواهد شاهد و شاه فلک محروروار آن همه کافور کز هندوستان افشانده اند. خاقانی. پیل آمد از هندوستان، آورده طوطی بیکران اینک به صحرا بی نشان طوطی است مانا ریخته. خاقانی. از نظاره موی را جانی که هر مویی مرا طوطی گویاست کز هندوستان آورده ام. خاقانی. مدتی از نیل خم آسمان نیل گری کرد به هندوستان. نظامی. آن شنیدستی که در هندوستان دید دانایی گروهی دوستان. مولوی. رجوع به هند شود
قصبه ای است به ایالت پنجاب هندوستان و آن قصبه را فیروزشاه پی افکنده است و از اینرو بنام حصار فیروز نیز خوانده میشود. موقع این قصبه در 166هزارگزی شمال غربی دهلی است و بر ساحل رود فیروز است. و سکنۀ آن 14000 تن است. مساحت ایالت حصار که این قصبه مرکز آن است، 1168هزارگزی مربع و مردمش 48670 تن باشند. (از قاموس الاعلام ترکی)
قصبه ای است به ایالت پنجاب هندوستان و آن قصبه را فیروزشاه پی افکنده است و از اینرو بنام حصار فیروز نیز خوانده میشود. موقع این قصبه در 166هزارگزی شمال غربی دهلی است و بر ساحل رود فیروز است. و سکنۀ آن 14000 تن است. مساحت ایالت حصار که این قصبه مرکز آن است، 1168هزارگزی مربع و مردمش 48670 تن باشند. (از قاموس الاعلام ترکی)
دهی است از بخش حومه شهرستان خوی. دارای 90 تن سکنه، آب آن از رود قطور و محصول عمده اش غله، حبوب، کرچک، کدو و کار دستی مردم جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از بخش حومه شهرستان خوی. دارای 90 تن سکنه، آب آن از رود قطور و محصول عمده اش غله، حبوب، کرچک، کدو و کار دستی مردم جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش بدرۀ شهرستان ایلام است، این دهستان بین دهستانهای علیشروان، شیروان چرداول، ارکواز و رود خانه صمیره واقع شده، منطقه ای است کوهستانی با هوای معتدل، آب قراء دهستان از چشمه تأمین می شود، محصول عمده، غلات و لبنیات و شغل عمده اهالی زراعت و گله داری است، از 12 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 1800 تن است، راههای دهستان مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش بدرۀ شهرستان ایلام است، این دهستان بین دهستانهای علیشروان، شیروان چرداول، ارکواز و رود خانه صمیره واقع شده، منطقه ای است کوهستانی با هوای معتدل، آب قراء دهستان از چشمه تأمین می شود، محصول عمده، غلات و لبنیات و شغل عمده اهالی زراعت و گله داری است، از 12 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 1800 تن است، راههای دهستان مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
یکی از بلوکهای دهگانه دشتی است به طول 60 و به عرض 30 هزار گز. از شمال محدود است به سنا و شنبه و از مغرب به دشتستان و از مشرق به بلوک بردستان و از جنوب به خلیج فارس. آب و هوای آن گرم و اراضی آن دارای رودهایی است که بواسطۀ عمق زیاد نمی توان از آنها استفاده کرد. مهمترین محصول آن هندوانه و مرکز آن کاکی است و 39 قریه دارد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 480 و 481)
یکی از بلوکهای دهگانه دشتی است به طول 60 و به عرض 30 هزار گز. از شمال محدود است به سنا و شنبه و از مغرب به دشتستان و از مشرق به بلوک بردستان و از جنوب به خلیج فارس. آب و هوای آن گرم و اراضی آن دارای رودهایی است که بواسطۀ عمق زیاد نمی توان از آنها استفاده کرد. مهمترین محصول آن هندوانه و مرکز آن کاکی است و 39 قریه دارد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 480 و 481)
جای تمسخر. جای هزل. مجلس سخره. مجلس لاغ. (از آنندراج). مجلس و معرکۀ مسخرگی. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) ، مسخره. لاغ. (از ناظم الاطباء) : تهکم، خندستان کردن. (زوزنی) ، کنایه از لب و دهان معشوق. (از آنندراج). و آن را خندستانی هم گفته اند. (برهان قاطع)
جای تمسخر. جای هزل. مجلس سخره. مجلس لاغ. (از آنندراج). مجلس و معرکۀ مسخرگی. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) ، مسخره. لاغ. (از ناظم الاطباء) : تهکم، خندستان کردن. (زوزنی) ، کنایه از لب و دهان معشوق. (از آنندراج). و آن را خندستانی هم گفته اند. (برهان قاطع)
هندوستان. هند: هندو ز چه مغز پیل خارد؟ تا هندستان به یاد نارد. نظامی. درآمدقاصدی از ره به تعجیل ز هندستان حکایت کرد با پیل. نظامی. چون سهی سرو برد از آن بستان رفت از آنجا به ملک هندستان. نظامی. تا مرا ز اینجا به هندستان برد بوکه بنده کآن طرف شد جان برد. مولوی. بر سر بخت سیه خاک سیه زیبنده است ما به هندستان نه بهر مال دنیا میرویم. صائب. رجوع به هند و هندوستان شود
هندوستان. هند: هندو ز چه مغز پیل خارد؟ تا هندستان به یاد نارد. نظامی. درآمدقاصدی از ره به تعجیل ز هندستان حکایت کرد با پیل. نظامی. چون سهی سرو برد از آن بستان رفت از آنجا به ملک هندستان. نظامی. تا مرا ز اینجا به هندستان برد بوکه بنده کآن طرف شد جان برد. مولوی. بر سر بخت سیه خاک سیه زیبنده است ما به هندستان نه بهر مال دنیا میرویم. صائب. رجوع به هند و هندوستان شود
ده کوچکی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، واقع در 47000گزی شمال باختری ساردوئیه و 14000گزی شمال راه مالرو بافت. 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، واقع در 47000گزی شمال باختری ساردوئیه و 14000گزی شمال راه مالرو بافت. 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
شاه شرف الدین ملول. از شاعران مرادآباد هندوستان در قرن دوازدهم. منظومه ای بنام ’هفت میخانه’و دیوانی بفارسی دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2) ، گاه از جهت تیمن و تبرک بدان ابتدا کنند خاصه در وقت مناجات و التماس دعا، گاه پس از آن (الهی) این عبارت تقدیر کنند که لایق بحال وی آن است که در حق وی چنان دعا کنند که کذا کذا. (ازآنندراج). در تداول عامه، یعنی خدا کند. خدا کناد. بحق خدا. امید است. ای کاش. کاشکی: الهی فال زینب راست باشد. الهی قربانت بروم. هر آن سینه کو داغ عشقی ندارد الهی بروز گریبان نشیند. باقر کاشی (از آنندراج). بغیبت هرکه حق آشنایی را نگه دارد الهی هر کجا باشد خدا باشد نگهدارش. نعمت خان عالی (از آنندراج)
شاه شرف الدین ملول. از شاعران مرادآباد هندوستان در قرن دوازدهم. منظومه ای بنام ’هفت میخانه’و دیوانی بفارسی دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2) ، گاه از جهت تیمن و تبرک بدان ابتدا کنند خاصه در وقت مناجات و التماس دعا، گاه پس از آن (الهی) این عبارت تقدیر کنند که لایق بحال وی آن است که در حق وی چنان دعا کنند که کذا کذا. (ازآنندراج). در تداول عامه، یعنی خدا کند. خدا کناد. بحق خدا. امید است. ای کاش. کاشکی: الهی فال زینب راست باشد. الهی قربانت بروم. هر آن سینه کو داغ عشقی ندارد الهی بروز گریبان نشیند. باقر کاشی (از آنندراج). بغیبت هرکه حق آشنایی را نگه دارد الهی هر کجا باشد خدا باشد نگهدارش. نعمت خان عالی (از آنندراج)
جمع هندو: شنوده ایم که هندوان خود را در آتش اندازند، هندوستان: بفرمود کز روم و از هندوان سواران جنگ ویلان و گوان... کمربسته خواهیم سیصد هزار ز دشت سواران نیزه گذار. (شا)
جمع هندو: شنوده ایم که هندوان خود را در آتش اندازند، هندوستان: بفرمود کز روم و از هندوان سواران جنگ ویلان و گوان... کمربسته خواهیم سیصد هزار ز دشت سواران نیزه گذار. (شا)