- همیان
- کیسه ای دراز که در آن پول میریزند و به کمر می بندند
معنی همیان - جستجوی لغت در جدول جو
- همیان ((هَ))
- کیسه، کیسه پول، هامیان
- همیان
- کیسۀ درازی که در آن پول می ریختند و به کمر می بستند، کیسۀ پول
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عموم، افراد
متناظر، شبیه
مانند هم، شبیه یکدیگر
بیهوده گفتن در حالت بیماری یا خواب، گفتار بیهوده و غیرمعقول در حال بیماری و اشتداد تب، کنایه از بیهوده گویی، پریشان گویی
اعمی ها، کورها، نابیناها، جمع واژۀ اعمی
همه، برای مثال از همگان بی نیاز و بر همه مشفق / وز همه عالم نهان و بر همه پیدا (سعدی۲ - ۳۰۳)
عاشق شدن، شیفته شدن، شیفتگی، شوریدگی، دلدادگی
همیان، کیسۀ درازی که در آن پول می ریختند و به کمر می بستند، کیسۀ پول
جمع غمی، زمو ها بیهوشان
همیان: (هامیان ازسیم وزرپرداختن به که سنگ منجنیق انداختن) (سعدی)
بیهوده گوئی، پرت و پلا، تکلم غیر معقول از بیماری یا جز آن
شتران ریزه، مردم فرومایه، افزونی در سخن
همانند، مساوی
سرگشته
فرانسوی تازی گشته گورخر تبتی (جکتای)
جمع همه و بهمان معنی همه مجموع: ازخل نهان زان شدن تا جمله ترا باشد گر هیچ پدیدستی زان همگانستی. (سنائی) حسن غریب تو مرا کرد غری دو جهان فردی تو چون نکند از همگان فرد مرا. (دیوان کبیر) گفتند (وزیررا) : رای ملک را چه مزیت دیدی بر فکر چندین حکیم ک گفت: بموجب آنکه انجام کار معلوم نیست ورای همگان در مشیت است که صواب آید یا خطا. پس موافقت رای پادشاه اختیار کردم
کیسه، کیسه پول، همیان
کیسۀ چرمی، کیسۀ پول
بین، وسط
خود این، اشاره به نزدیک، جزء پیشین بعضی از قیدها یا صفت های مرکب مثلاً همین گون، همین طور، وقتی بخواهند گذشته یا آیندۀ نزدیک را به رخ کسی بکشند به کار می برند مثلاً همین الآن به من نگفتی
وسط، درون، داخل، در علم زیست شناسی کمر، کمربند، غلاف
میان بستن: کمربند بستن، کنایه از آماده شدن برای کاری
میان بستن: کمربند بستن، کنایه از آماده شدن برای کاری
وسط هر چیز مانند میان مجلس و شهر و یا میان باغ و امثال آن
اشاره میباشد بچیزی که در خاطر ملحوظ است
تنها این، خود این
وسط، کمر، درون، داخل، بین
((هَ))
فرهنگ فارسی معین
آن چه که قبلاً ذکر شده، آن چه که در خاطر گوینده و شنونده معهود است، همچنان، مساوی، معادل، یکسان
اشاره به دور