جدول جو
جدول جو

معنی همیاری - جستجوی لغت در جدول جو

همیاری
تعاونی مثل شرکت تعاونی، تعاون، حمایت
تصویری از همیاری
تصویر همیاری
فرهنگ واژه فارسی سره
همیاری
تعاضد، تعاون، همراهی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همکاری
تصویر همکاری
با هم کار کردن، به یکدیگر کمک کردن در کاری، هم پیشگی و شرکت در کاری
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
هم پیشگی، شرکت در کاری. (آنندراج) :
از هم آرایشی و همکاری
هر یکی را دگر کند یاری.
نظامی.
، رقابت:
یک دم از رشک تو آرام ندارد خورشید
هیچ دردی بتر از غیرت همکاری نیست.
صائب
لغت نامه دهخدا
(هََ مْ)
برابری. تساوی. استواء. (یادداشت مؤلف) ، هموار بودن یا شدن. یکدستی. برابری سطح قسمتهای مختلف چیزی: اندر کشکاب لزوجتی است با نرمی و لغزانی و پیوستگی یعنی همواری قوام. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، مناسبت. با خواست کسی جور آمدن. موافقت:
هموار کرد خواهی گیتی را؟
گیتی است کی پذیرد همواری ؟
رودکی.
چیزی که تو پنداری در حضرت و در غربت
کاری که تو اندیشی در کژی و همواری.
منوچهری.
، نرمی و ملایمت:
می کند هموار سوهان تیغ ناهموار را
هرکجا باید درشتی کرد همواری چه سود؟
صائب
لغت نامه دهخدا
(هَُ شْ)
مرکّب از: هشیار + -ی (پسوند حاصل مصدر، اسم معنی، هوشیاری. هشیواری. (حاشیۀ برهان چ معین)، زیرکی و عاقلی و خردمندی. (ناظم الاطباء)، هوشمندی. بخردی. بیداردلی:
چو فردا به هشیاری این بشنوی
به پیروزی دادگر بگروی.
فردوسی.
در بیداری و هشیاری چنو نیست، بدین آسانی او را بر نتوان انداخت. (تاریخ بیهقی)،
زآنکه هر جای به جز در صف حرب
بددلی بیش بود هشیاری است.
سنائی.
مبادا به هشیاری و بیهشی
کسی را ز فرمان او فرمشی.
نظامی.
مشورت ادراک و هشیاری دهد
عقلها را عقلها یاری دهد.
مولوی.
، ضد مستی. به هوش بودن. از مستی درآمدن:
عیشیم بودبا تو در غربت و در حضرت
حالیم بود با تو در مستی و هشیاری.
منوچهری.
مستند مخالفان ز هشیاری تو
بخت همه خفته شد ز بیداری تو.
منوچهری.
هر روز به هشیاری، نونو دلم آزاری
مست آئی و عذرآری آزار چنین خوشتر.
خاقانی.
لیک آن داده را به هشیاری
واستاند که نیک بدگهر است.
خاقانی.
مست نادم شود به هشیاری
تو ز مستان طمع چه میداری ؟
اوحدی.
، (اصطلاح صوفیانه) صحو. ضد سکر. (یادداشت به خط مؤلف)، رجوع به هوشیاری و صحو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هشیاری
تصویر هشیاری
خردمندی بجابودن عقل: (چوفردا بهشیاری این بشنوی به پیروزی دادگر بگروی) (شا. بخ. 1630: 6)، حزم، زرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همیدری
تصویر همیدری
فرانسوی نیمرویه ای
فرهنگ لغت هوشیار
هموار بودن مسطح بودن، جای هموار و مسطح: این محال بود که از یک طبیعت اندر یک گوهر جای بیغوله آید و جای همواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشیاری
تصویر هشیاری
اخطار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
مشارکت
فرهنگ واژه فارسی سره
معاضدت، همراهی، همیاری، دستیار، شراکت، هم پیشگی، همدستی، هم شغلی، هم قطاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
احتیاط، حزم، ذکاوت، زیرکی، فراست، فرزانگی، فطانت، هوشمندی
متضاد: غفلت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
تعاونٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
Collaborative, Cooperative, Collaboration, Cooperation, Cooperativeness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
collaboration, collaboratif, coopération, coopératif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
співпраця , спільний , кооперативний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
שיתוף פעולה , שיתופי פעולה , שִׁתּוּף פָּעֳלוּת , שיתופי פעולה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
colaboração, colaborativo, cooperação, cooperativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
colaboración, colaborativo, cooperación, cooperativo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
współpraca, współpracy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
تعاون , مشترکہ , تعاون , تعاون کرنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
ความร่วมมือ , ร่วมมือ , ความร่วมมือ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
kolaborasi, kolaboratif, kerjasama, kooperatif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
協力 , 協力的 , 協力的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
samenwerking, samenwerkend, coöperatief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
合作 , 合作的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
ushirikiano
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
협력 , 협력적인 , 협력 , 협력적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
işbirliği, işbirlikçi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
সহযোগিতা , সহযোগী , সহযোগিতা , সহযোগী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
सहयोग , सहकारी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
сотрудничество , совместный , кооперативный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
Zusammenarbeit, kollaborativ, kooperativ
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
collaborazione, collaborativo, cooperazione, cooperativo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی