جدول جو
جدول جو

معنی همگن - جستجوی لغت در جدول جو

همگن
(هََ گِ)
همگین. انباز. شریک. (یادداشت مؤلف). ج، همگنان. رجوع به همگنان شود
لغت نامه دهخدا
همگن
همه، جمع همگنان. توضیح این کلمه بصورت مفرد در متون فارسی دیده نشده و جمع آن (همگنان) مستعمل است
فرهنگ لغت هوشیار
همگن
((هَ گ))
همه، همتا، همانند، یکنواخت
تصویری از همگن
تصویر همگن
فرهنگ فارسی معین
همگن
متجانس
تصویری از همگن
تصویر همگن
فرهنگ واژه فارسی سره
همگن
متجانسٌ
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به عربی
همگن
Homogeneous
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
همگن
homogène
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
همگن
homogêneo
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
همگن
homogéneo
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
همگن
jednorodny
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به لهستانی
همگن
однородный
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به روسی
همگن
однорідний
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
همگن
homogeen
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به هلندی
همگن
homogen
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به آلمانی
همگن
समान
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به هندی
همگن
একজাতীয়
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به بنگالی
همگن
یکسان
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به اردو
همگن
เหมือนกัน
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به تایلندی
همگن
homogen
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
همگن
הומוגני
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به عبری
همگن
均質の
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
همگن
同质的
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به چینی
همگن
omogeneo
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
همگن
균일한
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به کره ای
همگن
homojen
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
همگن
homojen
تصویری از همگن
تصویر همگن
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همین
تصویر همین
خود این، اشاره به نزدیک، جزء پیشین بعضی از قیدها یا صفت های مرکب مثلاً همین گون، همین طور، وقتی بخواهند گذشته یا آیندۀ نزدیک را به رخ کسی بکشند به کار می برند مثلاً همین الآن به من نگفتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همگون
تصویر همگون
هم رنگ، همانند، شبیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهمگن
تصویر سهمگن
سهمگین، خوفناک، ترسناک، ترس دار، ترس آور
فرهنگ فارسی عمید
(سَ گِ)
مخفف سهمگین:
سوی رود با کاروانی گشن
زه آبی بدوی اندرون سهمگن.
ابوشکور بلخی.
رجوع به سهمگین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سهمگن
تصویر سهمگن
خوفناک سهمناک ترس آور مهیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم گن
تصویر هم گن
هم جنس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همگان
تصویر همگان
عموم، افراد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همگی
تصویر همگی
تمامی، کلیت، کلا، کلیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همگنی
تصویر همگنی
تجانس
فرهنگ واژه فارسی سره