جدول جو
جدول جو

معنی همپوست - جستجوی لغت در جدول جو

همپوست
(هََ)
هم پوست. دو چیز که در یک پوست گنجد (یادداشت مؤلف) ، چون دانۀ خشکبار یا مغز هستۀ میوه ها
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همدست
تصویر همدست
دو تن که کاری را به کمک هم انجام بدهند، شریک، رفیق، همکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روپوست
تصویر روپوست
قشر خارجی پوست، سطح خارجی پوست جانوران یا اندام گیاه، اپیدرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمپوت
تصویر کمپوت
میوه ای که در شربت قند پخته شود، کنسرو این مادۀ خوراکی
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
محمدعلی. از اهل غور بود. جوینی آرد: او از جانب سلطان محمد خوارزمشاه درغزنه با بیست هزار مرد بود و چون سلطان محمد در کنارآب از مغولان شکست خورد یمین ملک مقطع هرات بهرات رفت و از آنجا براه گرمسیر بغزنه رفت و در دو سه منزلی غزنه فرودآمد و رسول به او فرستاد که ما را علفخوارمعین کن تا با هم باشیم که سلطان منهزم بعراق رفت وتتار بخراسان درآمد تا آنگاه که از حال سلطان چه ظاهر شود. خرپوست و امرای او بجواب یمین ملک گفتند که ما مردمی غوری ایم و شما ترک و با هم زندگانی نتوانیم کرد. (از تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 192 و 193)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دوپوس. (ناظم الاطباء). دوپوسته. پوستی روی پوست دیگر. پوست بر پوست. با دو جدار یا با دو پوشش. رجوع به دوپوس شود
لغت نامه دهخدا
(هََ وَ)
هم عصر. هم عهد
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ)
همدست. شریک و رفیق. (برهان) :
نه ز همدستان ماننده به همدستی
نه ز همکاران ماننده بدو یک تن.
فرخی.
دل سرد کن ز دهر که همدست فتنه گشت
اندیشه کن ز پیل که هم جفت خواب شد.
خاقانی.
پای نهادی چو در این داوری
کوش که همدست به دست آوری.
نظامی.
چه دانی که همدست گردند و یار
یکی دزد گردد یکی پرده دار.
سعدی.
، متفق. (برهان) :
مبارزانی همدست و لشکری هم پشت
درنگ پیشه به فرّ و شتابکار به کر.
فرخی.
گه اندر جنگ با شمشیر همدست
گه اندر بیشه ها با شیر در کار.
فرخی.
گاهی سموم قهرتو همدست با خزان
گاهی نسیم لطف تو همراز با صبا.
سعدی.
، همنشین، همسر. (برهان) :
اگرچه مریم او را هست همدست
همی خواهد که باشد با تو پیوست.
نظامی.
، هم آغوش. همخواب:
در آن ساعت که از می مست گشتی
به بوسه با ملک همدست گشتی.
نظامی.
حریفان از نشستن مست گشتند
به بوسه با ملک همدست گشتند.
نظامی.
سلطان و ایازهر دو همدست
سرهنگ خراب و پاسبان مست.
نظامی.
، هم زور. (برهان) :
همه همدستی اوفتادۀاو
همه در بسته ای گشادۀ او.
نظامی
لغت نامه دهخدا
طبقه سطحی جلد که تشکیل شده از طبقات شاخی در فوق و طبقه مالپیگی در زیر. اولین ردیف طبقه مالپیگی که از سلولهای فعال و زایا تشکیل شده در زیر پوست قرار گرفته است بشره، طبقه خارجی و سطحی پوست گیاهان که معمولااز یک ردیف سلول ساخته شده بشره
فرهنگ لغت هوشیار
دو یا چند تن که در اجرای عملی شرکت کنند شریک متفق بیشتر در مورد کارهای بدبکاررود، همنشین مصاحب، دو یا چند تن که در زور و قوت و شان و شوکت برابر باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همدست
تصویر همدست
شریک و رفیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمپوت
تصویر کمپوت
میوه ای که در شربت قند یا شکر پخته شده و آن اقسامی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمپوت
تصویر کمپوت
((کُ))
میوه ای که در شربت قند یا شکر پخته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همدست
تصویر همدست
((~. دَ))
شریک، همکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همبست
تصویر همبست
آبونه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همپوشی
تصویر همپوشی
مطابقت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همپوش
تصویر همپوش
مطابق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همدست
تصویر همدست
Coconspirator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همدست
تصویر همدست
co-conspirateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پوست سبز گردو
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از همدست
تصویر همدست
同谋者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از همدست
تصویر همدست
mpenzi wa njama
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از همدست
تصویر همدست
공모자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از همدست
تصویر همدست
suç ortağı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از همدست
تصویر همدست
সঙ্গী ষড়যন্ত্রকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از همدست
تصویر همدست
साझेदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از همدست
تصویر همدست
medeplichtige
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از همدست
تصویر همدست
co-cospiratore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از همدست
تصویر همدست
Mitverschwörer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از همدست
تصویر همدست
співучасник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از همدست
تصویر همدست
соучастник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از همدست
تصویر همدست
współspiskowiec
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از همدست
تصویر همدست
co conspirador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از همدست
تصویر همدست
co-conspirador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همدست
تصویر همدست
共謀者
دیکشنری فارسی به ژاپنی