معنی همدست
همدست
((~. دَ))
شریک، همکار
تصویر همدست
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با همدست
همدست
همدست
دو تن که کاری را به کمک هم انجام بدهند، شریک، رفیق، همکار
فرهنگ فارسی عمید
همدست
همدست
شریک و رفیق
فرهنگ لغت هوشیار
همدست
همدست
Coconspirator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
همدست
همدست
co-conspirador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
همدست
همدست
co conspirador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
همدست
همدست
współspiskowiec
دیکشنری فارسی به لهستانی
همدست
همدست
соучастник
دیکشنری فارسی به روسی
همدست
همدست
співучасник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
همدست
همدست
medeplichtige
دیکشنری فارسی به هلندی