- همل
- جامه پاره، چادر کهنه، گلیم سرخ
معنی همل - جستجوی لغت در جدول جو
- همل
- گیاهی است از تیره گزنه ها از دسته شاهدانه ها، نباتی است دو پایه و بالارونده و پیچنده. بوی گل هایش معطر و مطبوع و شبیه بوی سنبل الطیب و طعم آن ها تلخ و بااحساس سوزش و گرما همراه است، حشیشه الدینار، جنجل، رازک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیهوده، بی معنی، کسی که نمی تواند کاری انجام دهد، بیکاره، آسان، راحت، رهاشده، کنارگذاشته شده
سخن که آنرا استعمال نکنند، لفظی که معنی ندارد، حرف عاطل و باطل و ضایع
سریانی تازی گشته تخت کفش، کفش
از ریشه پارسی رهواری: در ستور
پارسی تازی گشته هملاج ستور رهرو ستور رهوار
ترابردن
کنش، کار، کردار
مخمصه
قرار
فرانسوی بم نشان یکی از علامات تغییر دهنده است که قبل از نوتها گذارده شود. ای علامت صدای نوت را نیم پرده پایین میاورد. بعبارت دیگر صدای نوت را نیم پرده بم میکند مقابل دیز
امیدوار
دمبل، دنبل، قرحه که برآید و میان آن چرک کند و گاه سرباز کند و گاهی محتاج نشتر شود
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
فرخنده، مبارک، مرغ سعادت، نام دختر گشتاسب پادشاه کیانی و خواهر اسفندیار، پرنده ای با جثه بزرگ که قدما می پنداشتند سایه اش بر سر هر کسی بیفتد به سعادت و خوشبختی میرسد، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر بهمن اسفندیار ملقب به چهرزاد
آرزورسان، یاری گر
هراس
پشتکار، تلاش
مهمانسرا
سرسرا، تالار
کل، تمام، کلیه
رفیق
ریگ نرم، شن، ماسه
ترسو ترسو کمدل
جماعت مردم ریسمان کلفت، طناب کشتی ریسمان کلفت، طناب کشتی
باردار شدن زن، حامله شدن، آبستنی، احتمال
ریشه و پرز
چارق
خوف، هراس، ترس، بیم
ریگ، ریگ نرم، شن، ماسه، علمی که به عقیدۀ برخی از مردم به وسیلۀ آن می توان پیشگویی کرد و طالع کسی را به دست آورد، وسیله ای که با آن فال می گیرند و پیشگویی می کنند
مردم پست، فرومایه و احمق
فرصت، مهلت، نرمی و آهستگی