جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هملخت

هم لخت

هم لخت
کفش، موزه، چرم کفش، تخت کفش، برای مِثال وگر خلاف کنی طمع را و هم بروی / بدرّد ار به مثل آهنین بُوَد هم لخت (کسائی - ۵۸)
هم لخت
فرهنگ فارسی عمید

هم لخت

هم لخت
چرم زیرکفش وموزه تخت کفش: بشاهراه نیاز اندرون سفر مسگال که مرد کوفته گردد بدان ره اندر سخت. وگر خلاف کنی طمع را و هم بروی بدر دار مثل آهنین بود هم لخت. (کسائی)، نوعی پای افزار چرمی
فرهنگ لغت هوشیار

مملخت

مملخت
کفش. پای افزار. (از برهان قاطع) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). صاحب برهان گوید: به این معنی هملخت نیز آمده است - انتهی. وبسیار محتمل است که مملخت دگرگون شدۀ هملخت باشد
لغت نامه دهخدا

هم لخت

هم لخت
وصله و پاره که بر چیزی دوزند. (یادداشت مؤلف) ، نوعی از پای افزار چرمی. (آنندراج) (برهان) :
به شاهراه نیاز اندرون سفر مسگال
که مرد کوفته گردد بدان ره اندر سخت
اگر خلاف کنی عقل را و هم بشوی
بدرّد ار به مثل آهنین بود هم لخت.
کسایی.
، چرم زیر موزه و کفش. (آنندراج) (از شمس فخری) (برهان)
لغت نامه دهخدا