- همتا (دخترانه)
- نظیر، مانند
معنی همتا - جستجوی لغت در جدول جو
- همتا
- بدیل، نظیر، مشابه
- همتا
- مثل، مانند، شریک، هم جنس، برابر، همسر
- همتا
- همجنس، همزاد، همانند، قرین، شبیه
- همتا ((هَ))
- نظیر، مانند، معادل، مساوی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همتا
همتا: ظفریابی که یابد هر چه جوید بعالم جز شریک و مثل و همتاه. (سوزنی)
هم زور
هم زور، برای مثال در ایران جز او نیست همتاب من / ندارد هم او نیز پایاب من (فردوسی۲ - ۱/۱۲۰)
کسی که پا به پای دیگری راه برود، همراه
دو تن که با هم بدوند، هم دو، برای مثال که با شبدیز کس همتگ نباشد / جز این گلگون اگر بدرگ نباشد (نظامی۲ - ۱۶۰) ، کنایه از هم قدم، همراه
همتگ، دو تن که با هم بدوند، هم دو، هم قدم، همراه
کسی که بهمراهی دیگری بجای رود رفیق راه همراه. یا همپای کسی رفتن، با او همراه شدن
حتا، حتی
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
فرخنده، مبارک، مرغ سعادت، نام دختر گشتاسب پادشاه کیانی و خواهر اسفندیار، پرنده ای با جثه بزرگ که قدما می پنداشتند سایه اش بر سر هر کسی بیفتد به سعادت و خوشبختی میرسد، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر بهمن اسفندیار ملقب به چهرزاد
پشتکار، تلاش
قصد، اراده و عزم قوی، بلند طبعی
آرزو و خواهش و غم و اراده
فرخنده، مرغ خوب
((ه مَُ))
فرهنگ فارسی معین
قصد کردن، خواستن، اراده، قصد، خواست، سعی، کوشش، اراده قوی، عزم جزم، بلندنظری، سعه صدر، دلیری، شجاعت، کمال مطلوب
((هُ))
فرهنگ فارسی معین
پرنده ای افسانه ای که به باور قدما اگر سایه اش بر سر کسی بیفتد آن شخص سعادتمند می شود، نامی است از نام های زنان
پرنده ای با چثۀ درشت از تیرۀ لاشخورها و شبیه شاهین. قدما می پنداشتند خوراکش استخوان است و سایه اش بر سر هرکس بیفتد به سعادت و کامرانی خواهد رسید و در میمنت و سعادت به او مثل می زدند، برای مثال غلیواج از چه میشوم است؟ از آنکه گوشت برباید / هما ایرا مبارک شد، که قوتش استخوان باشد (عنصری - ۳۲۸)
مجتمع
موافقت کردن
نظیر بودن همانندی، تساوی برابری
متفاوت
بیمانندی یکتایی بی نظیری
بیمانند فرد بی نظیر
بی بدیل، بی نظیر
بی همتا، بی مانند، بی نظیر
مخالفت کردن
بی مانندی بی مثلی، مخالف بودن ناجوری مقابل همتیی