جدول جو
جدول جو

معنی هماتوری - جستجوی لغت در جدول جو

هماتوری
فرانسوی میز خونی شاشخونی خروج خون باادرار ادراری که دارای خون باشد، بول دموی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همایونی
تصویر همایونی
میمنت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سناتوری
تصویر سناتوری
شغل سناتور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هماغوشی
تصویر هماغوشی
جماع، کنایه از آمیزش، اختلاط
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به همایون. توضیح در مورد شاه استعمال شود اعلی حضرت همایونی دربار همایونی موکب همایونی
فرهنگ لغت هوشیار
استنشاق هوا، گردش تفرج (توام با استفاده از هوای آزاد) : گفتم: بیا بسوی شمیران روان شویم تامن دو اخوری کنم و تو هواخوری. (افرعا. جما)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همایونی
تصویر همایونی
منسوب به همایون، (در مورد شاه استعمال شود، اعلی حضرت همایونی، موکب همایونی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هواخوری
تصویر هواخوری
((~. خُ))
تفریح، گردش، استراحت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سناتوری
تصویر سناتوری
Senatorship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
сенаторство
دیکشنری فارسی به روسی
सीनेटरशिप
دیکشنری فارسی به هندی
כהונת סנאטור
دیکشنری فارسی به عبری
ตำแหน่งวุฒิสมาชิก
دیکشنری فارسی به تایلندی
সিনেটরশিপ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از آماتور
تصویر آماتور
فرانسوی ریژکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماتور
تصویر آماتور
تازه کار، دوست کار، ناپیشه کار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هماورد
تصویر هماورد
مسابقه، حریف، رقیب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آماتور
تصویر آماتور
کسی که به خاطر میل و علاقۀ شخصی و نه برای کسب درآمد، در یکی از رشته های هنری، ورزشی یا فنی فعالیت می کند
فرهنگ فارسی عمید
در تازی نیامده پردگی پرده نشینی پاکدامنی پوشیده شدن پنهان بودن، پرده نشینی، پاکدامنی عفت: دوستان، دختر رز توبه ز مستوری کرد شد سوی محتسب و کار بدستوری کرد. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار