جدول جو
جدول جو

معنی هلیمو - جستجوی لغت در جدول جو

هلیمو(هََ)
سلق جبلی. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
هلیمو
حلیم برنج پس از آبکش کردن برنج، حلیم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هیمو
تصویر هیمو
(دخترانه)
پاک دامن (نگارش کردی: هم)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیمو
تصویر لیمو
(دخترانه)
میوه خوردنی، ترش یا شیرین، معطر و زردرنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیمو
تصویر لیمو
میوه ای از جنس مرکبات که دو نوع ترش و شیرین دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هلیم
تصویر هلیم
عنصر گازی سبک، بی رنگ، بی بو، که برای پر کردن بالن ها و در جوش کاری کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
به فارسی عبارت از مرق و گوشت و گندم مهراء پخته است و در افعال مانند هریسه. (حکیم مؤمن). خوراکی است که از بلغور و گوشت پزند و در ضمن پختن پیوسته به هم زنند تا لعاب گیرد و سپس بر آن روغن و گونه ای از ادویۀ معطر (بیشتر دارچین) ریزند
لغت نامه دهخدا
(هََ)
چسبنده از هر چیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، گل لاصق بشی ٔ. (مخزن الادویه) (حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(هََ وْ)
سبدی را گویند که از چوب و نی بافند و چیزها در آن کنند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
قسمی از مرکبات و آن دو گونه بود: ترش و شیرین، لیموی شیرین، خاص ایران است و آن به درشتی نارنج و پرتقال است با پوست زرد روشن و صاف و بی دندانه، لیموی ترش، قسمی از مرکبات و ترشابه هاست که در ولایت ساحلی بحر خزر و فارس و عمان روید و آنچه در فارس روید کوچکتر اما باعطرتر ازآن گیلان و مازندران باشد و هر درختی پنج تا شش هزار دانه از آن بار آرد و آن به انواع باشد، لیموی آب که در نهایت لطافت و خوشبوئی و شادابی است با پوستی سخت و نازک از شیراز آرند و لیموی عمانی و جز آن، آب لیموی ترش، دافع سموم و مقوی قلب است، لیمو ترش سواحل خزر، اندکی درشت تر از لیموی ترش فارس و با پوستی ستبر و نوکی کشیده است، صاحب انجمن آرا گوید: چون اصل آن از عربستان خاصه از مدینه به ایران آمده، آن را پارسیان مدنی گویند، (انجمن آرا)، لیمون، و رجوع به لیمون شود، صاحب اختیارات بدیعی آرد: صاحب منهاج گوید: مانند اترج بود و فعل وی در دماغ قوی بود، پوست وی و ورق وی گرم وخشک بود، در اول و حماض وی مانند حماض اترج است و در منفعت و قوت بلکه اقوی بود و نشاید که با پوست آب از وی بگیرند، لیکن مقشر باید کرد، بعد از آن آب از وی بگیرند تا عصارۀ قشر وی با وی نیامیزد که برودت وی را بشکند، حکیم مؤمن در تحفه آرد: در جمیع خواص مانند ترنج و پوست زرد او در دوم گرم و خشک و مقوی معده و دل و قابض و محرک کیفیت اخلاط ردیه و پادزهر سموم مشروبه و ملذوعه و در سایر افعال قایم مقام پوست ترنج است و آنچه مابین پوست زرد و ترشی است، در افعال مانند گوشت ترنج و ترشی او در دوم سرد و خشک و مقوی معده، حار و لطیف و بسیار جالی و قاطع اخلاط غلیظه و لزجه و ملطف آن و جالی بهق سیاه و کلف و قوبا و مسکن غلیان خون و صفرا و التهاب معده و جهت تبهای حارۀ دموی و صفراوی و عفونت خون و بثور و شرا و حصف و دمل و ورم حلق و لهاه و کرب و غم و قی صفراوی و غثیان و تقلب طعام و بد گذشتن اطعمه چرب و جذب مواد حاره جگر و معده و جهت درد سر و دوار و سدد که از بخار اخلاط غلیظ باشد و خفقان سوداوی و غب خالص و غیرخالص وخمار و سموم هوا و ادویۀ قتاله مفید و در اکثر امور قایم مقام سرکه و جهت مریض بهتر از آن است و مضر عصب و صاحب سرفه و باردالمزاج و اکثار او در خلای معده و مضعف امعاء و مورث پیچش، و مصلحش شکر و عسل است وچون جواهر را به آب لیمو بخیسانند حل شود و ضماد ودع (؟) محلول به آب لیمو با نوشادر در اندک زمانی دافع بهق و آثار جلد است، و تخم او در دوم گرم و در آخراول خشک و در رفع سموم مانند دانۀ ترنج و تفریح اوبه غایت عظیم و قدر شربتش یک درهم تا دو درهم است با آب گرم و با شراب و باید مقشر از پوست باشد و خائیدن دانۀ او رافع بی حسی دندان است که از ترشی او بهم رسیده باشد و لیموی به نمک پرورده مقوی معده و باعث خوشبویی آروغ است و لیموی شیرین در منافع بسیار ضعیفتر است، اما مضر عصب نیست و به دستور آنچه پیوند به درخت نارنج و ترنج کرده باشند قریب الفعل اند به او، وهمچنین است آنچه معروف است به مرکب و چون لیمو را بتمامه خشک کرده با وزن او شکر بسایند جهت منع صعود بخارات و تفتیح سدد بیعدیل و برگ لیمو در تفریح ضعیف تر از برگ ترنج است، (تحفۀ حکیم مؤمن) :
کز خاک دو تخم می پدید آید
این خوش خرما آن ترش لیمو،
ناصرخسرو،
و درختان میوه دار ... چون ترنج و نارنج و بادرنگ و لیمو ... در بوستان آورد (نوروزنامه)، لیمو، معروف و خواص ترنج دارد، (نزههالقلوب)،
سمندی ز لیمو شدش اختیار
که گردد به آن سنگ ریزه سوار،
بسحاق اطعمه،
و رجوع به لیمون شود، مجازاً پستان معشوق
لغت نامه دهخدا
نام کرسیی از آرندیسمان اود کنار اود به فرانسه، دارای 7797 تن سکنه و راه آهن
لغت نامه دهخدا
(هَِ یُمْ)
گاز سبک و غیرقابل احتراقی که در بالن به کار میرود. (فرهنگ انگلیسی حییم)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
بیخ حماض بری است. بشیرازی بیخ رستنی باشد که آنرا حماض البقر و حماض البری گویند و به فارسی ترشینک خوانند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ لی لَ)
دهی است از بخش هوراند شهرستان اهر که 313 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه ها و محصول عمده اش غله و حبوب و کاردستی مردم بافتن فرش و گلیم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
به لغت زند و پازند آلوچه را گویند و آن میوه ای است معروف. (برهان). در زبان پهلوی به صورت الوسیک یا الوزی و متن مصحف همین لغت است. (از حواشی معین بر برهان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حلیمو
تصویر حلیمو
ترشینک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
نام دونوع گیاه از گروه مرکبات و از تیره سدابیان که میوه های آنها ماکول است و از نظر طعم به لیموشیرین و لیمو ترش منقسم میشوند، میوه گیاه مذکور. یا لیموی ترش. لیمو ترش. یا لیموی شیرین. لیمو شیرین. یا لیموی مصری. لیموترش، پستان معشوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هلیو
تصویر هلیو
سبدی که از چوب ونی بافندوچیزها درآن کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هلیم
تصویر هلیم
از ریشه پارسی هلام هلیم هریسه، چسبنده دوسنده: چون هلیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هلیوم
تصویر هلیوم
نوعی از گاز که در جو خورشید بوجود آن پی برده اند
فرهنگ لغت هوشیار
((هِ یُ))
عنصر گازی شکلی که در برخی سنگ های حاوی اکسیداورانیوم کشف گردید و بعدها وجود آن را در سایر کانی ها تشخیص دادند. این گاز در ترکیب هوا وجود دارد و در برخی آب های معدنی نیز موجود است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هلیو
تصویر هلیو
((هِ یا هَ))
سبدی که از چوب و نی بافند و چیزها در آن کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هلیم
تصویر هلیم
((هَ))
حلیم، غذایی تهیه شده از گوشت و گندم پخته شده و له شده، هریسه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیمو
تصویر لیمو
میوه ای است از جنس مرکبات، پوستش نازک تر از پرتقال و دارای دو قسم ترش و شیرین می باشد. رنگ لیمو معمولاً زرد روشن است
لیمو عمانی: لیمو ترش خشک شده که از آن به صورت چاشنی با غذا استفاده می کنند
فرهنگ فارسی معین
دیدن لیمو در خواب، اگر زرد باشد به بیماری تعبیر میشود. دیدن لیموی سبز در خواب از دیدن لیموی زرد بهتر است. درخت لیمو، به فردی سودمند برای دیگران تعبیر میشود. لیمو، به سرزنش کردن نیز، تعبیر میشود. خالد بن علی بن محد العنبری
خواب درخت لیمو: هشدار برای اصلاح روش زندگی
لیموی سبز: شما سبک مغز هستید
برگ درخت لیمو: یک سفر خارج از کشور خواهید کرد
لیموهای رسیده: سخت عاشق می شوید
شما لیمو می خورید: ناکامی
آب لیمو: سلامتی
لیموشیرین: خوشبختی
آب لیمو می گیرید: از شر دشمنانتان خلاص میشوید.
- کتاب سرزمین رویاها
دیدن لیمو درخواب، دلیل بیماری است و در دیدن آن خیری نباشد. محمد بن سیرین
دیدن و خوردن، خریدن، گرفتن و داشتن لیموترش در خواب به هیچ وجه خوب نیست لذا درباره آن سخن نمی گوئیم اما لیموی شیرین. چون رنگ زرد دارد از نظر معبران اسلامی خوب تشخیص داده نشده. اگر در خواب ببینید لیموئی پوست کنده می خورید و طعم شیرین آن را می چشید بعد از یک دوره ناراحتی به نعمت و کامروائی می رسید زیرا لیمو بخصوص شیرینی آن کام و کامروائی است و صحت و سلامت می آورد. اگر لیموی شیرین پوست کنده کسی به شما بدهد لذتی باد آورده نصیب شما می شود. لذتی که انتظارش را نداشته اید و کام شما شیرین می شود. همین تعبیراست اگر شما لیموی شیرین پوست بکنید و به دیگری بدهید. دادن لیموی پوست نکنده ابراز محبت تلاقی نمی شود - منوچهر مطیعی تهرانی
۱ـ اگر در خواب لیموها را بر شاخ و برگ درختان ببینید، علامت آن است که به امری حسادت خواهید ورزید ولی عاقبت در خواهید یافت که منشأ حسادت پوچ و بی معنی بوده است.
۲ـ خوردن لیمو در خواب، علامت حقارت و نومیدی است.
۳ـ دیدن لیموی سبز در خواب، نشانه ابتلا به بیماری واگیردار است.
۴ـ دیدن لیموی خشک شده در خواب، نشانه جدایی و طلاق از همسر است. .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
آب جلو آب برنج غلیظ و لعاب دار که پس از آب کشی برنج آن را مقداری
فرهنگ گویش مازندرانی