جدول جو
جدول جو

معنی هلیانه - جستجوی لغت در جدول جو

هلیانه
شاه تره، گیاهی خودرو با گل هایش ریز خوشه ای قرمز رنگ که مصرف دارویی دارد
شهترج، شیترک، شیطره، سرخیوس، شاه ترج، خامشه
تصویری از هلیانه
تصویر هلیانه
فرهنگ فارسی عمید
هلیانه
(هََ لْ نَ / نِ)
شاهترج. (مخزن الادویه). نام دارویی است که آن را شاهتره گویند. خارش و جرب را نافع است. (برهان)
لغت نامه دهخدا
هلیانه
شاهتره
تصویری از هلیانه
تصویر هلیانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلیلانه
تصویر بلیلانه
به روش بلال مانند بلال، برای مثال عبایی بلیلانه در تن کنند / به دخل حبش جامۀ زن کنند (سعدی۱ - ۱۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلیرانه
تصویر دلیرانه
مانند دلیران، از روی دلیری و شجاعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آژیانه
تصویر آژیانه
پوشش زمین از سنگ یا آجر، سنگ فرش، آجرفرش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهیانه
تصویر آهیانه
استخوان بالای مغز سر که از جمجمه جدا است، کاسۀ سر، قحف، عظم قحف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیلانه
تصویر سیلانه
عنّاب، میوه ای بزرگ تر از سنجد و به رنگ قرمز تیره که مصرف خوراکی و دارویی دارد، شیلان، چیلان، جیلان، سنجد گرگان، تبرخون
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
شهری است به مغرب. (منتهی الارب). شهری است قدیم در افریقای رومی و نهرها و چاهها و آسیابها دارد. (از معجم البلدان). نام شهری است میان تلمسان و الجزایر. (ابن بطوطه). افریقیه از اقلیم دویم و سیم است مملکتی طویل وعریض است و بلاد مشهورش طرابلس و مهدیه و تونس و تاهرت و سجلماسه و قسطنطنیه و قفصه و حامد و سماط و ملیانه و قموده و دارالملکش قرطاجینه بوده است. (نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 264). شهرکی است در الجزایر در 91هزارگزی جنوب غربی شهر الجزیره با ده هزار تن سکنه و باغهای زیبا و تفرجگاهها. (از قاموس الاعلام ترکی). شهری است به الجزایر با 18100 تن سکنه. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(هَِ لْ لیا)
دوری، علم است دوری را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
دهی است از بخش دورود شهرستان بروجرد. دارای 328 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ / نِ)
شاهترج. (حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ / نِ)
آلوکک. درختی است که در رامسر و شهسوار بدین نام خوانند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان جلالوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 85000گزی جنوب کرمانشاه و 8000گزی چنار واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 95 تن است. آب آنجا از رود خانه جزان تأمین میشود. محصول آن لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. این ده به علی باقر نیز معروف است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(صِلْ لِ نَ)
واحد صلیان است و فی المثل: جذها جذالبعیر الصلیانه، در حق کسی گویند که در حلف شتاب کند و تأمل ننماید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَلْ نَ)
بزرگ سرین. (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(جِ نَ)
حصنی به اندلس از اعمال وادی آش. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
تصویری از رایانه
تصویر رایانه
ماشین هوشمند، کامپیوتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلطانه
تصویر سلطانه
مونث سلطان شاه زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلوانه
تصویر سلوانه
آبمهره، مهره افسون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالیانه
تصویر سالیانه
سالی یکبار، سالانه
فرهنگ لغت هوشیار
لانه حیوانات از مرغ سگ موش زنبور مارو غیره آشیان، خانه ماء وی مسکن، طبقه مرتبه آشکوب، سقف آسمانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهیانه
تصویر آهیانه
استخوان بالای مغز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آژیانه
تصویر آژیانه
فرش زمین از سنگ گچ یا آجر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلیرانه
تصویر دلیرانه
مانند دلیران همچون شجاعان: (دلیرانه میجنگند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلهانه
تصویر بلهانه
نابخردانه کم خردانه بطور بلاهت و بی تمیزی، شبیه و مانند بله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلیغانه
تصویر بلیغانه
شیوا گونه بطور بلیغ برسایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشیانه
تصویر آشیانه
((نِ))
لانه حیوانات، خانه، طبقه، مرتبه، سقف، آسمانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آژیانه
تصویر آژیانه
((نِ))
سنگ فرش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آهیانه
تصویر آهیانه
((نِ))
کاسه سر، جمجمه، کام، دهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلهانه
تصویر بلهانه
((بُ نِ))
به طور بلاهت و بی تمیزی، شبیه و مانند بله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالیانه
تصویر سالیانه
آنیته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رایانه
تصویر رایانه
کامپیوتر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آژیانه
تصویر آژیانه
آجر
فرهنگ واژه فارسی سره
بالا زدن شلوار تا بالای زانو برای رفتن داخل آب یا گل
فرهنگ گویش مازندرانی