جدول جو
جدول جو

معنی هلته - جستجوی لغت در جدول جو

هلته
(هََ جِ)
دهی است از بخش کرند شهرستان شاه آباد دارای 115 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غلات دیم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هشته
تصویر هشته
فروگذاشته، گذاشته شده، طلاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلته
تصویر غلته
غلتک، استوانه ای سنگین وزن از جنس سنگ یا فولاد که برای هموار کردن خاک، آسفالت یا کاهگل به کار می رود، غلتبان، خودرویی با چرخ های استوانه ای شکل وسنگین که برای تسطیح و هموار ساختن آسفالت تازۀ جاده، خیابان و امثال آن استفاده می شود، استوانه ای از جنس فولاد یا چدن که برای نورد کردن به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هلبه
تصویر هلبه
از صورت های فلکی جنوبی، ذات الشعور، حوض، ضفیرهالاسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفته
تصویر هفته
مجموع روزهای شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و آدینه، هفت روز پیاپی که در تاریخی معین و هر ساله برای بزرگداشت مسئله ای خاص نام گذاری می شود و امور مربوط به آن مسئله در آن بررسی می شود، روز هفتم درگذشت کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هسته
تصویر هسته
خسته، در علم زیست شناسی دانۀ میان میوه مانند دانۀ زردآلو، شفتالو و امثال آن ها، در علم فیزیک قسمت مرکزی اتم، در علم زیست شناسی جسم کروی شکلی که درون سیتوپلاسم قرار دارد و شامل دو قسمت است و در عمل تغذیه مخصوصاً ترکیب مواد و ترشح و حرکت سلول نقش عمده ای دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلته
تصویر کلته
ویژگی حیوان پیر و از کار افتاده
دم بریده، ویژگی جانوری که دمش را بریده باشند، بریده دم، بکنک، ابتر برای مثال به شاه ددان کلته روباه گفت / که دانا زد این داستان در نهفت (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۸)
ویژگی کسی که زبانش می گیرد و حروف را نمی تواند از مخرج ادا کند
فرهنگ فارسی عمید
(قَ تَ / تِ)
به معنی دوم قلتبان است که دیوث و قواده باشد. (برهان). قلته = قرته = قلتبان. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به قلتبان شود
لغت نامه دهخدا
(اُ تَ)
عطیۀ قلیل. (منتهی الارب) ، میل کردن، یقال التد عنه، ای زاغ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ تِ)
ارمک. درختی است از گونۀ ریش بز، و در تپه های اطراف کرج دیده میشود. (درختان جنگلی ایران تألیف حبیب الله ثابتی ص 17). و رجوع به ارمک و ریش بز شود، بگل درگرفتن حوض را، برچسبیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ تَ)
ده کوچکی است از دهستان حمزه لو از بخش خمین شهرستان محلات. سکنۀ آن 42 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ لِ تَ)
شاه قلته، گوسفند که شیر او شیرین نباشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ لَتَ)
یک سهو در حساب. ج، غلتات. (فرهنگ ناظم الاطباء). قیاساً میتواند اسم مره از غلت باشد
لغت نامه دهخدا
(غَ / غُ تَ / تِ)
چوبی گرد و استوانه ای که بدان خمیر نان را پهن کنند. (ناظم الاطباء) ، غلته به فتح اول نوردی که کلاهدوزان به کار برند و آن را مردانه نامند. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 185ب)
لغت نامه دهخدا
محلی است در تونس
لغت نامه دهخدا
(غُ تَ)
اسم مصدر از غلت به معنی غلط. (از اقرب الموارد). رجوع به غلت شود
لغت نامه دهخدا
(غَ تَ)
اول شب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ تَ)
کار ناگاه و بی اندیشه. (منتهی الارب) : خرج الرجل فلتهً، یعنی بغتهً. (از اقرب الموارد) ، آخرین شب از هر ماه، آخرین روز که سپس از وی ماه حرام باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُ لَ تَ)
فرس فلته و کلته، اسب که فراهم آمده و جمع شده تا برجهد. (منتهی الارب). فرس فلته و کلته، اسب فراهم آمده و دست و پای خود را جمعکرده تا برجهد. (ناظم الاطباء). فرس فلته و کلته، اسبی که خود را جمع کرده می جهد و بدان سبب آن را نتوان دریافت. (از اقرب الموارد). و رجوع به کلّت شود
لغت نامه دهخدا
(چِ تِ)
جبۀ سطبر ودولائی سپاهیان، جوشن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ تَ)
بهره ای از طعام، کرانه و گوشه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از الته
تصویر الته
سوگند دروغ ارمک
فرهنگ لغت هوشیار
مجموعه دانه ودرون برخی گیاهان که درداخل میوه قراردارد. باین معنی که دانه علاوه برپوشش خود دانه ازخارج بوسیله درون برچوبی شده میوه فراگرفته شده است بعبارت دیگر هسته نیز عبارت ازدانه ایاست که بوسیله درون برچوبی شده پوشیده شده است هسته معمولا درداخل میوه های شفت قراردارد مانند هسته گوجه وآلبالو وهلو جزآن، جسم شفاف وهموژنی ک درداخل سیتوپلاسم سلولهای زنده قراردارد وقابلیت انکسارنور درآن از سیتوپلاسم بیشتراست ودرداخل آن یک یا چند دانه کوچک باسم هستکمشاهده میشود دردوره زندگی سلول هسته ممکنست بدوصورت مختلف مشاهده شودیادرحال آرامش باشد ویامختلف تقسیم باشد، درموقع آرامش اطراف هسته راغشایی احاطه کرده که دارای سختی بیشتراز سیتوپلاسم و شیره درون هسته است درداخل هسته مایع غلیظی بنام شیره هسته یانوکلئو پلاسم 8 وجوددارد که دارای غلظت زیادونزدیک بجامداست. یا هسته مرکزی. مرکزحقیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشته
تصویر هشته
گذاشته رهاکرده، ترک کرده
فرهنگ لغت هوشیار
واحدی از زمان که برابر با هفت شبانه روز و یا 861 ساعت است، در ایران روز شنبه با آغاز وو جمعه را پایان هفته میدانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هلکه
تصویر هلکه
بنگرید به هلاکت و خشکسال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلته
تصویر کلته
چهارپای و دد پیر و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
مغاک آبگیر، فرورفتگی درسنگ درتن آدمی نادرست نویسی غلته غلتبان دیوث قواد قرمساق: شلغم و باقلی است گفته تو نمک ای قلتبان، ترا باید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلته
تصویر فلته
هلک کاری، واپسین شب ماه
فرهنگ لغت هوشیار
واهریدن زپاکیدن (غلت کردن) آغاز شب چوبی استوانه یی که بدان خمیر نان را پهن کنند، لوله کوچکی که می غلتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هسته
تصویر هسته
((هَ تِ))
دانه سفت داخل میوه ها، نقطه، گروه یا توده اصلی، بخشی از یاخته که معمولاً در وسط یا کنار آن قرار دارد، قسمت مرکزی اتم، مرکزی مرکز حقیقی، اصل و منشأ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هشته
تصویر هشته
((هِ تِ))
گذاشته، رها کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلته
تصویر کلته
((کَ تِ))
حیوان پیر و از کار افتاده، کسی که زبانش می گیرد و قادر به ادای کامل کلمات نیست، بریده دم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غلته
تصویر غلته
((غَ یا غُ تِ))
چوبی استوانه ای شکل که با آن خمیر نان را پهن کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفته
تصویر هفته
((هَ تِ))
مجموع هفت روز یعنی از صبح شنبه تا شب شنبه دیگر، هر چهار هفته یک ماه است
فرهنگ فارسی معین