جدول جو
جدول جو

معنی غلته

غلته
غلتک، استوانه ای سنگین وزن از جنس سنگ یا فولاد که برای هموار کردن خاک، آسفالت یا کاهگل به کار می رود، غلتبان، خودرویی با چرخ های استوانه ای شکل وسنگین که برای تسطیح و هموار ساختن آسفالت تازۀ جاده، خیابان و امثال آن استفاده می شود، استوانه ای از جنس فولاد یا چدن که برای نورد کردن به کار می رود
تصویری از غلته
تصویر غلته
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غلته

غلته

غلته
واهریدن زپاکیدن (غلت کردن) آغاز شب چوبی استوانه یی که بدان خمیر نان را پهن کنند، لوله کوچکی که می غلتد
فرهنگ لغت هوشیار

غلته

غلته
چوبی گرد و استوانه ای که بدان خمیر نان را پهن کنند. (ناظم الاطباء) ، غلته به فتح اول نوردی که کلاهدوزان به کار برند و آن را مردانه نامند. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 185ب)
لغت نامه دهخدا

غلته

غلته
اسم مصدر از غَلَت به معنی غلط. (از اقرب الموارد). رجوع به غَلَت شود
لغت نامه دهخدا

غلته

غلته
یک سهو در حساب. ج، غَلَتات. (فرهنگ ناظم الاطباء). قیاساً میتواند اسم مره از غَلت باشد
لغت نامه دهخدا