کسی. (منتهی الارب) : ما فی الدار هلبس و هلبسیس، کسی نیست که با وی انس توان گرفت. (از اقرب الموارد) ، جامه. (منتهی الارب) : ما علیه هلبسیس و هلبسیسه، بر او جامه ای نیست. (از اقرب الموارد). رجوع به هلبس شود
کسی. (منتهی الارب) : ما فی الدار هلبس و هلبسیس، کسی نیست که با وی انس توان گرفت. (از اقرب الموارد) ، جامه. (منتهی الارب) : ما علیه هلبسیس و هلبسیسه، بر او جامه ای نیست. (از اقرب الموارد). رجوع به هلبس شود
کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). احدی. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). هبلس: ما فی الدار هبلیس، یعنی نیست در آن خانه کسی. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). احدی. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). هبلس: ما فی الدار هبلیس، یعنی نیست در آن خانه کسی. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
پراگنده به هر سوی. در منتهی الارب ذیل کلمه خلابیس آمده است که این کلمه مفرد ندارد و اگر مفرد داشته باشد مفرد آن ’خلبیس’ است. رجوع به ’خلابیس’ در این لغت نامه شود
پراگنده به هر سوی. در منتهی الارب ذیل کلمه خلابیس آمده است که این کلمه مفرد ندارد و اگر مفرد داشته باشد مفرد آن ’خلبیس’ است. رجوع به ’خلابیس’ در این لغت نامه شود
از شهرهای مصر سفلی واقع در حدود 48کیلومتری شمال شرقی قاهره، سکنۀ آن در حدود شانزده هزار تن است. بلبیس بمناسبت موقعیتش، در قرون وسطی اهمیت فراوان داشت و مطمح نظر مهاجمین به مصر، مثلاً درجنگهای صلیبی، بوده است. این شهر بسال 18 یا 19 هجری قمری بدست عمرو بن العاص فتح شد. (از دایره المعارف فارسی و معجم البلدان). و رجوع به نخبهالدهر ص 109 و 231 شود
از شهرهای مصر سفلی واقع در حدود 48کیلومتری شمال شرقی قاهره، سکنۀ آن در حدود شانزده هزار تن است. بلبیس بمناسبت موقعیتش، در قرون وسطی اهمیت فراوان داشت و مطمح نظر مهاجمین به مصر، مثلاً درجنگهای صلیبی، بوده است. این شهر بسال 18 یا 19 هجری قمری بدست عمرو بن العاص فتح شد. (از دایره المعارف فارسی و معجم البلدان). و رجوع به نخبهالدهر ص 109 و 231 شود
شاعر یونان قدیم. در توریوم بدنیا آمد و در سال 360 قبل از میلاد در آتن بتدریس اشتغال ورزید. از 245 فکاهی که بنظم آورد تنها چند فقره بدست رسیده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 332) پیشوای مذهبی رومی است. در 350 میلادی بدنیا آمد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 332) کشیش نصاری درقرن پنجم میلادی. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 332) الکسیس چهارم، امپراطور بیزانس (1203- 1204 میلادی). پسر اسحاق دوم. وی بکمک صلیبیان بسلطنت رسید (1203 میلادی) و پدرش را از زندان رهانید و سرانجام پس از شش ماه حکومت بوسیلۀ الکسیس دوکاس مورزوفل گرفتار و کشته شد (1204 میلادی). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 332 شود
شاعر یونان قدیم. در توریوم بدنیا آمد و در سال 360 قبل از میلاد در آتن بتدریس اشتغال ورزید. از 245 فکاهی که بنظم آورد تنها چند فقره بدست رسیده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 332) پیشوای مذهبی رومی است. در 350 میلادی بدنیا آمد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 332) کشیش نصاری درقرن پنجم میلادی. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 332) الکسیس چهارم، امپراطور بیزانس (1203- 1204 میلادی). پسر اسحاق دوم. وی بکمک صلیبیان بسلطنت رسید (1203 میلادی) و پدرش را از زندان رهانید و سرانجام پس از شش ماه حکومت بوسیلۀ الکسیس دوکاس مورزوفل گرفتار و کشته شد (1204 میلادی). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 332 شود
بزبان زند و پازند دندان را گویند و به عربی سن خوانند. (برهان). این کلمه هزوارش کلمه ’دست گرو’ پهلوی به معنی سند و پیمان و رهن است و ظاهراً سند را در معنی کلمه سن عربی خوانده و به معنی دندان گرفته اند. در برهان قاطع چ کلکته آمده که زندان را گویند. (از حاشیۀ برهان چ معین)
بزبان زند و پازند دندان را گویند و به عربی سن خوانند. (برهان). این کلمه هزوارش کلمه ’دست گرو’ پهلوی به معنی سند و پیمان و رهن است و ظاهراً سند را در معنی کلمه سن عربی خوانده و به معنی دندان گرفته اند. در برهان قاطع چ کلکته آمده که زندان را گویند. (از حاشیۀ برهان چ معین)