کلمه ای است جهت تحضیض، مرکب از هل و لا. (منتهی الارب). کلمه تحضیض، مرکب از هل و لا، اگر بر ماضی درآید معنی سرزنش بر ترک فعل دهدو اگر بر مضارع درآید برای برانگیختن بر فعل بود
کلمه ای است جهت تحضیض، مرکب از هل و لا. (منتهی الارب). کلمه تحضیض، مرکب از هل و لا، اگر بر ماضی درآید معنی سرزنش بر ترک فعل دهدو اگر بر مضارع درآید برای برانگیختن بر فعل بود
نداباشد ازبرای آگاهانیدن و تنبیه کردن، و در طعنه زدن مکرر کنند. (برهان). کلمه ای است جهت استعجال و ورغلانیدن. (منتهی الارب). هله. هین. هان. الا: هلا چامه پیش آر ای چامه گوی تو چنگ آور ای دختر ماهروی. دقیقی. برخیز و برافروز هلا قبلۀ زردشت بنشین و برافکن شکم قاقم بر پشت. دقیقی. بگفتا هلا هین برو تا رویم به دیدار آن جشن خرم شویم. فردوسی. هلا باده پیش آر و مطرب گزین که نه گاه رزم است و پیکار و کین. فردوسی. ای یار دلربای هلا خیز ومی بیار می ده مرا و گیر دمی تنگ در کنار. منوچهری. دین چو دلم پاک دید گفت هلا هین به دل پاک برنگار مرا. ناصرخسرو. دلت گر ز بیطاعتی زنگ دارد هلا بآتش علم حکمت گدازش. ناصرخسرو. دیوت از راه ببرده ست بفرمای هلا تات زیر شجر گوز بسوزند سپند. ناصرخسرو. برخیز هلا نه وقت خواب است هم منتظر تو آفتاب است. نظامی. تو هلا دربندها را سخت بند چندگاهی بر سبال خود بخند. مولوی. گفت زن کاین گربه خورد آن گوشت را گوشت خر گر دیگرت باید هلا. مولوی. خمر دنیا با خمار و گل به خار آمیخته ست نوش می یابی هلا گر پای داری نیش را. سعدی. شنید از درون عارف آواز پای هلا گفت بر در چه پایی، درآی. سعدی. اگر به خوردن خون آمدی هلا برخیز وگر به بردن دل آمدی بیا ای دوست. سعدی. به ناز اگر بخرامی جهان خراب کنی به خون بنده اگر تشنه ای هلا ای دوست. سعدی
نداباشد ازبرای آگاهانیدن و تنبیه کردن، و در طعنه زدن مکرر کنند. (برهان). کلمه ای است جهت استعجال و ورغلانیدن. (منتهی الارب). هله. هین. هان. الا: هلا چامه پیش آر ای چامه گوی تو چنگ آور ای دختر ماهروی. دقیقی. برخیز و برافروز هلا قبلۀ زردشت بنشین و برافکن شکم قاقم بر پشت. دقیقی. بگفتا هلا هین برو تا رویم به دیدار آن جشن خرم شویم. فردوسی. هلا باده پیش آر و مطرب گزین که نه گاه رزم است و پیکار و کین. فردوسی. ای یار دلربای هلا خیز ومی بیار می ده مرا و گیر دمی تنگ در کنار. منوچهری. دین چو دلم پاک دید گفت هلا هین به دل پاک برنگار مرا. ناصرخسرو. دلت گر ز بیطاعتی زنگ دارد هلا بآتش علم حکمت گدازش. ناصرخسرو. دیوت از راه ببرده ست بفرمای هلا تات زیر شجر گوز بسوزند سپند. ناصرخسرو. برخیز هلا نه وقت خواب است هم منتظر تو آفتاب است. نظامی. تو هلا دربندها را سخت بند چندگاهی بر سبال خود بخند. مولوی. گفت زن کاین گربه خورد آن گوشت را گوشت خر گر دیگرت باید هلا. مولوی. خمر دنیا با خمار و گل به خار آمیخته ست نوش می یابی هلا گر پای داری نیش را. سعدی. شنید از درون عارف آواز پای هلا گفت بر در چه پایی، درآی. سعدی. اگر به خوردن خون آمدی هلا برخیز وگر به بردن دل آمدی بیا ای دوست. سعدی. به ناز اگر بخرامی جهان خراب کنی به خون بنده اگر تشنه ای هلا ای دوست. سعدی
برای معانی ذیل بکاررود: الف - آگاهانیدن وتنبیه بکاررود: (گفت: هلاجامهابمن ده تالحظه بیاسایی) ب - برای تحسین: (دین چودلم پاک دید گفت: هلاخ هین بدل پاک برنگارمرا) (ناصرخسرو) (کلمه تثنیه و ندا) الا، ای
برای معانی ذیل بکاررود: الف - آگاهانیدن وتنبیه بکاررود: (گفت: هلاجامهابمن ده تالحظه بیاسایی) ب - برای تحسین: (دین چودلم پاک دید گفت: هلاخ هین بدل پاک برنگارمرا) (ناصرخسرو) (کلمه تثنیه و ندا) الا، ای
ماه از شب اول ماه قمری تا سه شب که در آسمان به شکل کمان دیده می شود، ماه نو هلال احمر: مؤسسه ای خیریه در کشورهای اسلامی، با تاسیسات امدادی و درمانی که به آسیب دیدگان و زخمی شدگان جنگ و دیگر نیازمندان کمک می کند
ماه از شب اول ماه قمری تا سه شب که در آسمان به شکل کمان دیده می شود، ماه نو هلال احمر: مؤسسه ای خیریه در کشورهای اسلامی، با تاسیسات امدادی و درمانی که به آسیب دیدگان و زخمی شدگان جنگ و دیگر نیازمندان کمک می کند
طعامی است که از گوشت و پوست گاوساله ترتیب دهند. (منتهی الارب). گوسالۀدر پوست پخته. (یادداشت مؤلف) : عادت بر آن رفته است که آنچ از گوشت بزغاله سازند افسرد گویند و آنچ از گوشت گوساله کنند هلام گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، شوربای سکباج که سرد کرده ازروغن صاف و پاکیزه کرده باشند. (منتهی الارب). مرق سکباج مبرد مصفی از روغن. (یادداشت مؤلف) :... و شراب انار باید داد و طعام مصوص و هلام به آب سماغ و آب غوره و آب انار ترش. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
طعامی است که از گوشت و پوست گاوساله ترتیب دهند. (منتهی الارب). گوسالۀدر پوست پخته. (یادداشت مؤلف) : عادت بر آن رفته است که آنچ از گوشت بزغاله سازند افسرد گویند و آنچ از گوشت گوساله کنند هلام گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، شوربای سکباج که سرد کرده ازروغن صاف و پاکیزه کرده باشند. (منتهی الارب). مرق سکباج مبرد مصفی از روغن. (یادداشت مؤلف) :... و شراب انار باید داد و طعام مصوص و هلام به آب سماغ و آب غوره و آب انار ترش. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
دهی است از بخش هوراند شهرستان اهر که 123 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ومحصول عمده اش غله، پنبه، برنج و سردرختی و کاردستی مردم فرش بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از بخش هوراند شهرستان اهر که 123 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ومحصول عمده اش غله، پنبه، برنج و سردرختی و کاردستی مردم فرش بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
باد سرد باباران. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، چند روز است نهایت سرد در کانون دوم. (منتهی الارب). و گویند آن در هلبه الشتاء است. (از اقرب الموارد) ، یوم هلاب، روز بادوباران ناک. (آنندراج). روزی که باد و باران دارد، سال پرباران. (از اقرب الموارد)
باد سرد باباران. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، چند روز است نهایت سرد در کانون دوم. (منتهی الارب). و گویند آن در هلبه الشتاء است. (از اقرب الموارد) ، یوم هلاب، روز بادوباران ناک. (آنندراج). روزی که باد و باران دارد، سال پرباران. (از اقرب الموارد)
بیماری سل، و گویند سلاس بیماری عقل است و هلاس در بدن است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نزد پزشکان آن است که هضم عروقی از وظیفۀ خود بازماند و نتواند غذا را به بدن برساند. (کشاف اصطلاحات الفنون) (بحر الجواهر)
بیماری سل، و گویند سلاس بیماری عقل است و هلاس در بدن است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نزد پزشکان آن است که هضم عروقی از وظیفۀ خود بازماند و نتواند غذا را به بدن برساند. (کشاف اصطلاحات الفنون) (بحر الجواهر)
آنان که به نوبت پیش مردمان آیند به طلب احسان و معروف ایشان، جویندگان آب و علف که راه را گم کرده باشند، جمع واژۀ هالک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
آنان که به نوبت پیش مردمان آیند به طلب احسان و معروف ایشان، جویندگان آب و علف که راه را گم کرده باشند، جَمعِ واژۀ هالک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
نام شانزده تن صحابی است (منتهی الارب).. مفهوم صحابی یکی از مفاهیم کلیدی در علم حدیث است، چراکه بسیاری از احادیث پیامبر از طریق صحابه نقل شده اند. شناخت دقیق صحابه به ما کمک می کند تا درک عمیق تری از منابع دینی و تحولات اجتماعی صدر اسلام داشته باشیم. آنان حافظان زنده سنت و قرآن بودند. صحابیان ناقلان اصلی سنت پیامبر و شاهدان زندهٔ تحولات صدر اسلام بودند.
نام شانزده تن صحابی است (منتهی الارب).. مفهوم صحابی یکی از مفاهیم کلیدی در علم حدیث است، چراکه بسیاری از احادیث پیامبر از طریق صحابه نقل شده اند. شناخت دقیق صحابه به ما کمک می کند تا درک عمیق تری از منابع دینی و تحولات اجتماعی صدر اسلام داشته باشیم. آنان حافظان زنده سنت و قرآن بودند. صحابیان ناقلان اصلی سنت پیامبر و شاهدان زندهٔ تحولات صدر اسلام بودند.
اندر ماه: ماه شب هفتم نو ماه، ویشفت: ماه از بیستم تا بیست و پنجم، آغاز باران، گرد خاک، شتر لاغر، مار نر، پسر بچه زیبا، بن ناخن ماه (قمر) ازشب اول ماه قمری تا سه شب که درآسمان بشکل کمانی مشاهده میشود، ماه نو نوماه: (... درآن وقت که قمردولت هلال وشجر سلطنت نهال بود)،جمع اهله. یا هلال عید. هلالی که درشب غره شوال رویت شود: (ازبهرهلال عیدخورشید سپاه بربام برآمد وهمی کرد نگاه) (پیغوملک)
اندر ماه: ماه شب هفتم نو ماه، ویشفت: ماه از بیستم تا بیست و پنجم، آغاز باران، گرد خاک، شتر لاغر، مار نر، پسر بچه زیبا، بن ناخن ماه (قمر) ازشب اول ماه قمری تا سه شب که درآسمان بشکل کمانی مشاهده میشود، ماه نو نوماه: (... درآن وقت که قمردولت هلال وشجر سلطنت نهال بود)،جمع اهله. یا هلال عید. هلالی که درشب غره شوال رویت شود: (ازبهرهلال عیدخورشید سپاه بربام برآمد وهمی کرد نگاه) (پیغوملک)