- هفوت
- لغزش خطا: (... اگر برعثرتی عثور یابند یابرهفوتی مطلع شوند... نظربراطلاح آن مصروف فرمایند)
معنی هفوت - جستجوی لغت در جدول جو
- هفوت ((هَ وَ))
- لغزش، خطا
- هفوت
- لغزش، خطا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هم آوای عفو درخشش، هویدایی آرمیدن، خاموشیدن
خالص و برگزیده چیزی
خالص، پاکیزه و برگزیده
صفوت آدمیان: پیغمبر اسلام
صفوت آدمیان: پیغمبر اسلام
بد خوی ترشروی، سخن چین: زن، چشم چران: زن
هفوت در فارسی لغزش، شتافتن، شکوفیدن، بال زدن: مرغ، جنبیدن: مرغ
جمع هفوه، لغزش ها، شتافتن ها، بال زدن ها، لغزشها
درگذشتن، مردن، نیست شدن
فوت شدن: فوت
فوت شدن: فوت
شش به علاوۀ یک، عدد «۷»
در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
بادی که با فشار از میان دو لب بیرون می آید، فوب
واحد اندازه گیری طول، برابر با ۴۸/۳۰ سانتی متر یا ۱۲ اینچ، پا
واحد اندازه گیری طول، برابر با ۴۸/۳۰ سانتی متر یا ۱۲ اینچ، پا
مقداری از آب یا آشامیدنی دیگر که به یک بار فرو دهند، جرعه
هوائی که از میان دو لب گرد کرده بیرون کنند برای تیز کردن آتش یا کشتن چراغ و شمع و یا خنک کردن طعام یا نوشابه یی گرم یا غیره گذشتن و از دست رفتن وقت کار، درگذشتن کار، نیست شدن، مردن در زبان لاتین بمعنی پا، پنجاه فوت تقریباً پانزده زرع است
عدد اصلی میان شش وهشت (7) وپنج بعلاوه ّ دو سبعه. توضیح ازمیان اعداد شماره هفت ازدیرباز مورد توجه اقوام مختلف جهان بوده است. وجود برخی عوامل طبیعی مانند تعدادسیاره های مکشوف جهان باستان وهمچنین رنگهای اصلی وامثال آنها موید رجحان وجنبه مابعد طبیعی آن گردید توضیح، ازترکیبات هفت آنچه که اسم عام بشمارروند درسطور آینده نقل میشوند وآنچه که جنبه اسم خاص دارنددربخش 3 . مندرج خواهندشد. اندک خشکیی که بعد ازتری بهم رسد دمی ازآب شربت، شراب ومانند آنها که فروکشند جرعه قورت
بادی که از دهان بیرون کنند
واحد اندازه گیری طول برابر با 48/30- سانتی متر
((هَ))
فرهنگ فارسی معین
عدد اصلی میان شش و هشت (7)
هفت قلم آرایش: کنایه از آرایش تمام، بزک کامل
خواب هفت پادشاه را دیدن: کنایه از به خواب عمیق فرو رفتن
هفت کفن پوساندن: کنایه از مدت ها پیش مردن
هفت قلم آرایش: کنایه از آرایش تمام، بزک کامل
خواب هفت پادشاه را دیدن: کنایه از به خواب عمیق فرو رفتن
هفت کفن پوساندن: کنایه از مدت ها پیش مردن
Seven
siedem
zeven
sieben