جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فوت

فوت

فوت
بادی که با فشار از میان دو لب بیرون می آید، فوب
واحد اندازه گیری طول، برابر با ۴۸/۳۰ سانتی متر یا ۱۲ اینچ، پا
فوت
فرهنگ فارسی عمید

فوت

فوت
هوائی که از میان دو لب گرد کرده بیرون کنند برای تیز کردن آتش یا کشتن چراغ و شمع و یا خنک کردن طعام یا نوشابه یی گرم یا غیره گذشتن و از دست رفتن وقت کار، درگذشتن کار، نیست شدن، مردن در زبان لاتین بمعنی پا، پنجاه فوت تقریباً پانزده زرع است
فرهنگ لغت هوشیار

فوت

فوت
پا، واحد طول در انگلستان، و آن معادل است با 0/3048متر و برابر است با 12 اینچ، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

فوت

فوت
هوائی که از میان دو لب گردکرده بیرون کنند برای تیز کردن آتش یاکشتن چراغ و شمع و یا خنک کردن طعام یا نوشابه ای گرم، (یادداشت مؤلف)، پف، دم، فوب، (یادداشت دیگر)،
- فوت آب بودن، در تداول، تماماً یاد گرفتن، از بر بودن، (یادداشت مؤلف)،
- فوت کاسه گری، آخرین فن پنهان و مستور صنعتی یا کاری، (یادداشت مؤلف)، فوت وفن، فوت وفن کاسه گری، رجوع به این دو ترکیب شود،
- فوت کردن، پف کردن، از دهان بیرون کردن دَم برای تیز کردن آتش و خاموش کردن چراغ و جز آن، (یادداشت مؤلف)،
- فوت وفن، دقایق و ریزه کاریهای هر فن و کار، (فرهنگ فارسی معین)،
- فوت وفن کاسه گری، رموز کاسه گری، (فرهنگ فارسی معین)،
-، دقایق کاری، ریزه کاریهای امری، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به ترکیب فوت کاسه گری شود
لغت نامه دهخدا