جدول جو
جدول جو

معنی هفتخوانی - جستجوی لغت در جدول جو

هفتخوانی
(هََ یَ)
محلی ییلاقی که در تابستان ساکنان قراء بلوک آلیان از بخش مرکزی شهرستان فومن برای هواخوری و تعلیف اغنام بدانجا میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ یِ)
دهی است از بخش حومه شهرستان مهاباد دارای 95 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و توتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هفت تا هفت تا. آنچه هفت هفت تکرار شود: اگر دورهای هفتگانی هفت تمام بودی واجب کردی که روز بحران روز چهل ودوم و هشتاد وچهارم بودی نه چهلم و هشتادم. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(لَ تَ)
منسوب به لفتوان. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(هََ خوا / خا)
هم سفره شدن. هم کاسگی. هم نشینی:
کرد با او به خورد هم خوانی
کاین چنین است شرط مهمانی.
نظامی.
به هم خوانی خود کنی سر بلند
که خوان گردد از نازکان ارجمند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مُ خوا / خا)
حالت و صفت مفتخوار. و رجوع به مفتخوار و مفتخوری شود
لغت نامه دهخدا
(هََ خوا / خا)
دهی است از بخش خزل شهرستان نهاوند که 50 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، توتون، کتیرا و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
شیخ عطار در منطق الطیرهفت وادی سلوک را چنین نام می برد: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فنا. اما این منازل را عرفای دیگر به شیوۀ دیگری تقسیم کرده اند و نامگذاری منازل نیز در آثار مختلف صوفیان فرق دارد، مثلاً ابونصر سراج در کتاب اللمع ده مرتبه برای سلوک قائل شده است
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ خوا / خا)
منسوب به استخوان. از استخوان. عظمی:
خبر داری ای استخوانی قفس
که جان تو مرغی است نامش نفس.
سعدی، نزدیک شدن خواستن از کسی. نزدیکی خواستن
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان لار دارای 129 تن سکنه. آب آن از قنات و چاه و محصول عمده اش غله، خرما و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
هفت منزل هفت مرحله، مجموعه پیشامدهایی که درهفت منزل برای پهلوانانی مانند رستم واسفندیار رخ داده. توضیح معمولااین کلمه را بصورت (هفتخوان) نویسند وبعضی وجه تسمیه صورت اخیر را آن دانسته اند که رستم واسفندیار بعد از هرکامیابی خوانی ازاغذیه لذیذ میگستردند ولی این وجه صحیح نمی نماید وبنظرمیرسد که صحیح در (هفت خان) باشدبمعنی هفت منزل ومرحله. درترجمه عربی شاهنامه از بنداری نیز (هفتخان) آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفتخواری
تصویر مفتخواری
عمل مفت خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استخوانی
تصویر استخوانی
منسوب باستخوان عظمی
فرهنگ لغت هوشیار
((~. خا))
هفت دشواری و کار سخت برای رستم به هنگام نجات کیکاوس وقتی که در مازندران دربند بود، هفت دشواری و کار سخت برای اسفندیار در جنگ با ارجاسب، کنایه از دشواری های سخت و زیاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استخوانی
تصویر استخوانی
لاغر، نحیف، رنگ استخوانی (کرم مایل به سفید)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همخوانی
تصویر همخوانی
تطابق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم خوانی
تصویر هم خوانی
مطابقت
فرهنگ واژه فارسی سره
نام مرتعی در حومه شیرگاه سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی