جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با همخوانی

هم خوانی

هم خوانی
هم سفره شدن. هم کاسگی. هم نشینی:
کرد با او به خورد هم خوانی
کاین چنین است شرط مهمانی.
نظامی.
به هم خوانی خود کنی سر بلند
که خوان گردد از نازکان ارجمند.
نظامی
لغت نامه دهخدا

سرخوانی

سرخوانی
خواندن آواز پیش از آواز دیگران، سرود گویی تغنی، خواندن سرنوشت کسان، پیش خوانی تا دگران ذکر گویند، استهزاء تمسخر، فاتحه خوانی بر سر قبور مردگان، ابتدای خوانندگی پیش در آمد
فرهنگ لغت هوشیار

هندوانی

هندوانی
ساخته شده در هند، کنایه از شمشیری که در هند می ساخته اند، برای مِثال زبان در میان دو لب چون نیامی / که ناگه از او برکشی هندوانی (منوچهری - ۱۳۹)
هندوانی
فرهنگ فارسی عمید

غمخواری

غمخواری
دوستی حقیقی و شفقت و شرکت در غم و اندوه، دلسوزی و مهربانی
غمخواری
فرهنگ لغت هوشیار

همخانگی

همخانگی
شرکت دو یا چند تن در سکونت دریک خانه هم آشیانه: با دو حکیم از سر همخانگی شد سخنی چند زبیگانگی. (گنجینه گنجوی)
فرهنگ لغت هوشیار

همچنانی

همچنانی
تساوی: و برابری یکی است بعرضی وضعی و همچنانی یکی است بخاصیتی
همچنانی
فرهنگ لغت هوشیار