- هشوار
- هوشیار، باهوش
معنی هشوار - جستجوی لغت در جدول جو
- هشوار
- هشیار
- هشوار ((هُ))
- هشیار، هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صاف، مسطح، کنایه از موافق، مناسب، برابر، یکسان
هموار رفتن: نرم و آهسته رفتن
هموار کردن: مسطح کردن، تحمل کردن،برای مثال این درد نه دردی ست که بیرون رود از دل / این داغ نه داغی ست که هموار توان کرد (صائب - لغت نامه - هموار کردن)
هموار رفتن: نرم و آهسته رفتن
هموار کردن: مسطح کردن، تحمل کردن،
نشخوار، عمل نیم جویده فرو بردن غذا و آن را از راه مری به دهان برگرداندن و دوباره جویدن که خاص حیوانات نشخوار کننده است
سخن، علامت یا حرکتی که برای آگاهاندن و تنبیه به کار می رود، اعلام خطر، اخطار
هر چیز خوب و گران مایه، ویژگی آنچه درخور و لایق شاه باشد، با حالت شاهانه
آنچه قسمتهای مختلف آن در یک سطح باشد از زمین و جز آن، هم سطح، برابر، یکسان
هوشیار: (خردیافت لختی وشدکاردان (اسکندر) هشیواروباسنگ وبسیاردان) (شا. بخ. 1781: 6)
باهوش، هوشمند: (الب ارسلان باسیاست ومهابت بود... هشیاروشجاع ودلاور خسم افکن دشمن شکن)، زرنگ
alerta, aviso
недружелюбный
alerta, advertencia
unfreundlich
alert, ostrzeżenie
недружелюбний
тревога , предупреждение , предупреждение