معنی دشوار
دشوار
((دُ))
سخت، مشکل
تصویر دشوار
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با دشوار
دشوار
دشوار
مشکل
فرهنگ واژه فارسی سره
دشوار
دشوار
مشکل، سخت
فرهنگ لغت هوشیار
دشوار
دشوار
مشکل، سخت
فرهنگ فارسی عمید
دشوار
دشوار
Unfriendly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دشوار
دشوار
недружелюбный
دیکشنری فارسی به روسی
دشوار
دشوار
unfreundlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
دشوار
دشوار
недружелюбний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دشوار
دشوار
nieprzyjazny
دیکشنری فارسی به لهستانی
دشوار
دشوار
不友好的
دیکشنری فارسی به چینی