جدول جو
جدول جو

معنی هشتوگان - جستجوی لغت در جدول جو

هشتوگان(هََ)
دهی است از بخش کهنوج شهرستان جیرفت دارای 200 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و خرماست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشتوان
تصویر پشتوان
پشتیبان، پشت وپناه، تکیه گاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشتگانه
تصویر هشتگانه
دارای هشت جزء یا هشت عدد
فرهنگ فارسی عمید
(شَ وَ / وِ)
جمع واژۀ شوه. اسباب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان لار دارای 129 تن سکنه. آب آن از قنات و چاه و محصول عمده اش غله، خرما و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش صومای شهرستان ارومیه دارای 190 تن سکنه. آب آن از رود بردوگ و محصول عمده اش غله و توتون و صنعت دستی مردم جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
موروشتشگان و نواحی معمور از اعمال کازرون است. (فارسنامۀ ابن البلخی چ اروپا ص 146)
لغت نامه دهخدا
(دَشْتْ)
ناطر. ناطور. (ملخص اللغات). دشتبان
لغت نامه دهخدا
(کُ تَ / تِ)
جمعکشته. کشته ها. (ناظم الاطباء). مقتولین:
عاشقان کشتگان معشوقند
برنیاید ز کشتگان آواز.
سعدی (گلستان).
- کشتگان زنده، کنایه از شهیدان است
لغت نامه دهخدا
(کِ تِ)
دهی است از دهستان بم پشت بخش مرکزی شهرستان سراوان واقع در 105هزارگزی جنوب خاوری سراوان کنار مرز پاکستان کوهستانی و گرمسیر است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما و ذرت و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. و یک پاسگاه مرزبانی دارد و ساکنان ازطایفه زند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
قریه ای است نیم فرسنگی میانه جنوب و مغرب برازجان. (فارسنامۀ ابن بلخی)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش شوسف شهرستان بیرجند دارای 63 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده اش لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش شوسف شهرستان بیرجند دارای 149 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(هََ لَ تَ)
دهی است از بخش کامیاران شهرستان سنندج دارای 214 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و توتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
نام روز پنجم از خمسۀ مسترقۀ قدیم که روز آخر سال فارسیان است. (آنندراج) (اشتینگاس). رجوع به هشت ویش شود
لغت نامه دهخدا
(هََ کِ)
دهی است از دهستان مرودشت از بخش زرقان شهرستان شیراز دارای 451 تن سکنه. آب آن از رود خانه سیوند و محصول عمده اش غله و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
نام پادشاهی بوده از پادشاهان طبقۀ کرکری آذربایجان. (از انجمن آرا). مصحف وهسودان نام پدر ابومنصور شرف الدین مملان بن وهسودان است. (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به وهسودان شود
لغت نامه دهخدا
(هََ پَ)
دهی است از بخش طیبات شهرستان مشهد که در سه هزارگزی مرز ایران و افغانستان قراردارد. دارای 132 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ / نِ)
هشتگان. هشتم. منسوب به هشت. (ناظم الاطباء). رجوع به هشتگان شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هشتم. منسوب به هشت. (ناظم الاطباء). رجوع به هشتگانه شود
لغت نامه دهخدا
هر بنایی که برای استحکام بنای دیگر بدو پیوندد شمع شمعک پشتییبان پشتیوان، چوبی که پشت در افکنند تا باز نشود، تکیه گاه، معین یاور مددکار حامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشتگانه
تصویر هشتگانه
منسوب به هشت، دارای هشت عدد یاهشت جزو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشتگان
تصویر هشتگان
منسوب به هشت، هشتگانه: (داوراقلیم پنجم هشتم انجم کزوست هفت کشور چون بهشت هشتگان آراسته)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتوان
تصویر پشتوان
((پُ))
پشت و پناه، پشتیبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشتگان
تصویر کشتگان
مقتولین
فرهنگ واژه فارسی سره