جدول جو
جدول جو

معنی هشتاد - جستجوی لغت در جدول جو

هشتاد
هشت ده تا، عدد «۸۰»
تصویری از هشتاد
تصویر هشتاد
فرهنگ فارسی عمید
هشتاد
(هََ)
توصیفی عددی. هشت مرتبه ده. (ناظم الاطباء). ثمانین. نمایندۀ آن در حساب جمّل حرف ’ف’ است. (یادداشت به خط مؤلف) :
چو گودرز و هشتاد پور گزین
همه نامداران باآفرین.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
هشتاد
(عدد) عدداصلی مساوی هشت بار ده پنجاه بعلاوه سی (80) ثمانین
تصویری از هشتاد
تصویر هشتاد
فرهنگ لغت هوشیار
هشتاد
((هَ))
عدد اصلی مساوی هشت بار ده، پنجاه بعلاوه سی
تصویری از هشتاد
تصویر هشتاد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشتاد
تصویر اشتاد
(پسرانه)
راستی، درستی، در دین زرتشتی نام ایزدی که راهنمای مینویان و جهانیان است، نام روز بیست وششم ازهر ماه شمسی در ایران قدیم، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان خسروپرویزپادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هفتاد
تصویر هفتاد
هفت ده تا، عدد «۷۰»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتاد
تصویر اشتاد
روز بیست و ششم از هر ماه خورشیدی، در آیین زردشتی فرشته ای مؤکل بر روز اشتاد
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
سبعین. هفت برابر ده. در حساب جمّل نمایندۀ آن حرف ’ع’ است. (از یادداشتهای مؤلف) :
کنون سال عمرم به هفتاد شد
امیدم به یکباره بر باد شد.
(منسوب به فردوسی).
چو سال اندرآمد به هفتادویک
همی زیر شعر اندر آمد فلک.
فردوسی.
ترکیب ها:
- هفتادکرد. هفتادگام. هفتادم. هفتادمیخ. هفتاد و دو تن. هفتاد و دو شاخ. هفتادودوکشتی. هفتادودوملت. رجوع به هر یک از این مدخل ها شود
لغت نامه دهخدا
(هََ پَ)
دهی است از بخش طیبات شهرستان مشهد که در سه هزارگزی مرز ایران و افغانستان قراردارد. دارای 132 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش زرند شهرستان کرمان که 15 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش شهداد شهرستان کرمان که دارای 275 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
کوهی است در جنوب خرم آباد. (از جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 29)
لغت نامه دهخدا
(هََ جُ)
نام کوهی بوده است در تنکابن. (از مازندران و استرآباد رابینو ص 206 از ترجمه فارسی)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار که دارای 265 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله، لبنیات و یونجه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هََ دُ)
رجوع به هشتادمین شود
لغت نامه دهخدا
(هََ دُ)
هشتادم. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به هشتاد و هشتادم شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش زرند شهرستان کرمان که 15 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
نام یکی از دهات دابو از توابع آمل بوده است. (از مازندران و استرآباد رابینو ص 152 از ترجمه فارسی)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هشت تا. هشت واحد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هََ صَ)
توصیفی عددی، هشت مرتبه صد. (ناظم الاطباء). صد برابر هشت. ثمانمائه. در حساب جمّل نمایندۀ آن حرف ’ض’ است. (یادداشت به خط مؤلف) :
بود سالیان هفتصدهشتصد
که تا اوست محبوس در منظری.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام روز بیست وششم است از هر ماه شمسی. نیک است در این روز صدقه دادن و جامه پوشیدن و حاجت خواستن. (هفت قلزم) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (برهان قاطع) (غیاث اللغات). روز بیست وششم از هر ماه شمسی ایرانیان قبل از اسلام، چه ایشان ایام هفته نداشتند و هر روزی را به اسمی میخواندند. (فرهنگ نظام). و رجوع به اشتادروز شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
یا اشتادگشسب. نام دانائی که قباد پرویز (شیرویه) وی را همراه خراد برزین نزد پدر خویش خسروپرویز به اندرز و پوزش فرستاد:
چو اشتاد و خراد برزین پیر
دو دانای گوینده و یادگیر...
چو خراد برزین و اشتاگشسب
بفرمان نشستند هر دو بر اسب.
فردوسی (از شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2910).
چو اشتاد و خراد برزین ز شاه
پیام آوریدند از آن بارگاه
بخندید خسرو به آواز گفت
که گفتار تو با خرد نیست جفت.
فردوسی (ایضاً ص 2912).
و رجوع به اشتاد در ’ولف’ شود، اتفاق. ائتلاف. پیوند: میان این هر دو پادشاه به اتحاد و اشتباک رسانیدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 292). حال هر دو دولت در اشتراک و اشتباک واتحاد منتظم شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 403) ، نیک تاریک شدن سیاهی شب، نیک ظاهر شدن ستارگان. (منتهی الارب) ، انگشتان هر دو دست میان همدیگر درآوردن. (غیاث اللغات) ، بهم دررفتن شاخهای درخت و مثل آن، اجتماع و انبوه. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ دُ)
منسوب به هشتاد و آنچه در مرتبۀ هشتاد واقع شده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ایزد اشتاد، ایزد اشتاد نام یکی از ایزدان همکار هفتمین امشاسپندان (امرداد) بوده است. رجوع به مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 162 شود
لغت نامه دهخدا
رستاق اشتاد، رستاق اشتاد ناحیه ای در آمل بوده است که اشتاد نامی آنرا بنیان نهاده است. رجوع به تاریخ طبرستان ص 63 و اشتاد وسفرنامۀ مازندران رابینو ص 155 بخش انگلیسی شود، پوشیده شدن کار و مانند آن. (منتهی الارب). پوشیده شدن کار. (تاج المصادر بیهقی). پوشیده گشتن کار. (زمخشری).
- اشتباه داشتن، شبیه بودن. مانند بودن:
فلکی مهی ندانم به چه کنیتت بخوانم
به کدام جنس گویم که تو اشتباه داری.
سعدی.
- اشتباه کاری، تلبیس. بهم درآمیختن. در کاری خطا کردن.
- اشتباه کردن، سهو کردن. خطاکردن.
- اشتباه لپی، درتداول عامه، اطلاق کلمه کتاب مثلاً بر دفتر بطور غلطو اشتباه.
- امثال:
اشتباه برمیگردد، از نو آغاز میکنیم. از نو میشمریم
لغت نامه دهخدا
تصویری از هشتادم
تصویر هشتادم
عددترتیبی برای هشتاد درمرتبه هشتاد
فرهنگ لغت هوشیار
روز بیست وهشتم هر ماه شمسی است وروز نیکی میباشد، در این روز صدقه دادن وجامه پوشیدن وحاجت خواستن مورد قبول است
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی هشتسد پارسی است عدد اصلی برابرهشت بار (800)، پانصد بعلاوه سیصد
فرهنگ لغت هوشیار
عدداصلی معادل هفت بارده (70) پنجاه بعلاوه بیست سبعین. یا هفتاد آب. آبهای بسیار. یا به هفتادآب شستن، شستن بسیارومکرر: (ازدااغهای لاله برافراخت صدعلم پشمینه ام که عشق بهفتاد آب شست) (بابافغانی) یا به هفتاد وهفت آب شستن، شستن بسیار ومکرر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشتادمین
تصویر هشتادمین
عدد ترتیبی برای هشتادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشتادیک
تصویر هشتادیک
یک جزو ازهشتادجزو یک هشتادم (80، 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک هشتادم
تصویر یک هشتادم
یک جز از هشتاد جز هشتاد یک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتاد
تصویر اشتاد
فرشته ای است در دین زردشتی، بیست و ششمین روز از هر ماه خورشیدی
فرهنگ فارسی معین
درخت نارک و بلند، بازی با سنگ، کسی که خود را همیشه محق بداند
فرهنگ گویش مازندرانی
نام محلی غیرمسکونی در نزدیکی قلعه ی تاریخی مور در کجور نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی