دهی است از دهستان حومه بخش دهخوارقان تبریز که در 26 هزارگزی جنوب خاوری دهخوارقان و 32 هزارگزی راه شوسۀ تبریز به آذرشهر قرار دارد و جایی معتدل و دارای 1233 تن سکنه است. محصول عمده اش غله و حبوبات و توتون و کار مردم زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان حومه بخش دهخوارقان تبریز که در 26 هزارگزی جنوب خاوری دهخوارقان و 32 هزارگزی راه شوسۀ تبریز به آذرشهر قرار دارد و جایی معتدل و دارای 1233 تن سکنه است. محصول عمده اش غله و حبوبات و توتون و کار مردم زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
ماه مهر، کنایه از پاییز، روز شانزدهم از هر ماه خورشیدی، در آیین زردشتی جشن باستانی که پارسیان از روز ۱۶ تا ۲۱ مهرماه برپا می کردند، برای مثال مهرگان نو درآمد بس مبارک مهرگان / فال سعد آورد و روز فرخ و بخت جوان (ازرقی - ۷۲)
ماه مهر، کنایه از پاییز، روز شانزدهم از هر ماه خورشیدی، در آیین زردشتی جشن باستانی که پارسیان از روز ۱۶ تا ۲۱ مهرماه برپا می کردند، برای مِثال مهرگان نو درآمد بس مبارک مهرگان / فال سعد آورد و روز فرخ و بخت جوان (ازرقی - ۷۲)
دهی از دهستان زاوۀ بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. دارای 162 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و چادر بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان زاوۀ بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. دارای 162 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و چادر بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شیپران بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 48 هزارگزی جنوب باختری سلماس. جایی است کوهستانی، سردسیر و دارای 186 تن سکنه. از چشمه ها مشروب میشود و محصول عمده اش غله و توتون و کار مردم کشاورزی و گله داری و هنر دستی آنها جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان شیپران بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 48 هزارگزی جنوب باختری سلماس. جایی است کوهستانی، سردسیر و دارای 186 تن سکنه. از چشمه ها مشروب میشود و محصول عمده اش غله و توتون و کار مردم کشاورزی و گله داری و هنر دستی آنها جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
جمع همگن همه همگی: من بخیل نیستم لکن همگنان را بنده درم و دینار می بنیم... و دوستان و برادران بسیار بدست آرد و در دل همگنان محبوب بود و بچشم حقارت بوی ننگرند، همکاران: همگنان تو همه چابک ورندند و قچاق دستیاران تو چون سر و همه بالا چاق. (گل کشتی) توضیح این کلمه در پهلوی بصورمذکور در فوق آمده و بنابراین کسانی که کلمه را (همکنان جمع همکن بمعنی رفیق در رنج و محنت و کوشش و رفیق در سفر یا بمعنی شریک الفعل (عقیده بعضی معاصران) خوانند دراشتباهند اما معنی همکاران شاید از قرائت اصل کلمه بصورت مفرد (همکنان) ناشی شده باشد
جمع همگن همه همگی: من بخیل نیستم لکن همگنان را بنده درم و دینار می بنیم... و دوستان و برادران بسیار بدست آرد و در دل همگنان محبوب بود و بچشم حقارت بوی ننگرند، همکاران: همگنان تو همه چابک ورندند و قچاق دستیاران تو چون سر و همه بالا چاق. (گل کشتی) توضیح این کلمه در پهلوی بصورمذکور در فوق آمده و بنابراین کسانی که کلمه را (همکنان جمع همکن بمعنی رفیق در رنج و محنت و کوشش و رفیق در سفر یا بمعنی شریک الفعل (عقیده بعضی معاصران) خوانند دراشتباهند اما معنی همکاران شاید از قرائت اصل کلمه بصورت مفرد (همکنان) ناشی شده باشد