- هرگزی ((هَ گِ زِ))
- همیشگی، ابدی
معنی هرگزی - جستجوی لغت در جدول جو
- هرگزی
- همیشگی، ابدی،
برای مثال ای طمع کرده ز نادانی به عمر هرگزی / با فزونیّ و کمی مر هرگزی را کی سزی؟ (ناصرخسرو - ۴۱۹)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یاوه گویی، ولگردی، هرزه بودن، کار زشت کردن
کارهای وقیح، تباهکاری، ناز و کرشمه
هرروزی همه روزه
منسوب به هرمز، منسوب به . رامهرمز، ازمردم رامهرمز
هیچوقت هیچگاه ابدا، مقابل همیشه پیوسته: (وهرگز تیراو (الب ارسلان) ازگشاد خطانرفتی) توضیح باین معنی درجمله منفی آید. توضیح، گاه (هرگز) درجمله استفهامی استعمال شود (فعل آن بصورت ماضی التزامی آید) : (هرگز که دیده باشد جسمی زجان مرکب بردامنش مبادازین خاکیان غباری) (حافظ) (یعنی: هیچوقت کسی دیده است)، گاهی زمانی باری: (گر رود هرگز برلفظ تو مدح ملکی باز گردد بتو آن مدح چو از کوه صدا) (مختاری) (شد خط عمرحاصل گرزانکه باتومارا هرگزبعمرروزی روزی شودوصالی) (حافظ)، همیشه دایم: (دزی کان جای دیوان بود هرگز چرا بردند حورم را درآن دزک) (ویس ورامین) توضیح باین معنی درجمله مثبت آید، چه زمان ک چه وقت ک (درجمله استفهامی می آید) : (هرگز بکجاروی نهاد این شه عادل باحاشیه خویش وغلامان سرایی الاکه بکام دل اوکردهمه کار این گنبد پیروزه وگردون رحایی) (منوچهری) یابعدازهرگز. بعدازمدتی بسیارطولانی: (بعدازهرگز امروز بدیدن ماآمده یی آن هم نیامده میخواهی بروی ک) یا هرگزسیاه. هرگز (منتهی موکدتر و تحقیرآمیزتر) : (میخواهم هرگزسیاه این کاررابرای من انجام ندهی خ)
ابداً
هیچ وقت، هیچ گاه، ابداً، گاهی، وقتی، همیشه، دائم
هیچوقت، ابداً، بهیچوجه
فانی ناپایدارمقابل هرگزی: اندرین ناهرگزی ازبهرآن آوردمان تابیلفنجیم ازاینجاملک ومال هرگزی. (ناصرخسرولغ)
ناپایدار، فانی، برای مثال اندراین ناهرگزی از بهر آن آوردمان / تا بیلفنجیم از اینجا مال و ملک هرگزی (ناصرخسرو - ۴۲۰)