جدول جو
جدول جو

معنی هرز - جستجوی لغت در جدول جو

هرز
آنچه بر اثر استفادۀ پیاپی کارکرد آن مختل شود، مثل پیچ ومهره یا چاقو، بی فایده، بی مصرف، گیاه بی مصرف که در میان گیاهان مفید می روید و به آن ها آسیب می زند
تصویری از هرز
تصویر هرز
فرهنگ فارسی عمید
هرز
یاوه و بیکاره
تصویری از هرز
تصویر هرز
فرهنگ لغت هوشیار
هرز
((هَ))
یاوه گویی، ولگردی
تصویری از هرز
تصویر هرز
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هرزه
تصویر هرزه
کسی که خلاف ارزش های اجتماعی عمل می کند، بی بند و بار، گیاهی که در میان گیاهان مفید می روید و به آن ها آسیب می زند، زشت، رکیک، یاوه، بیکاره، بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرزه
تصویر هرزه
بیهوده، یاوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه
تصویر هرزه
((هَ زِ))
بیهوده، یاوه، بیکاره، زن بدکاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهرز
تصویر تهرز
به جنبش در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزوارش
تصویر هرزوارش
تخطئه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هرزه کار
تصویر هرزه کار
کسی که کارهای بیهوده بکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرزه خند
تصویر هرزه خند
آنکه بیهوده و بی سبب بخندد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرزه خوار
تصویر هرزه خوار
آنکه وقت و بی وقت هرجور خوردنی ای بخورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرزگی
تصویر هرزگی
یاوه گویی، ولگردی، هرزه بودن، کار زشت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرزه مرس
تصویر هرزه مرس
سگ بی قلاده که هر جا می خواهد برود، سگ ولگرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرزه گرد
تصویر هرزه گرد
کسی که بیهوده به همه جا می رود، آواره، ولگرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرزآب
تصویر هرزآب
آبی که بیهوده روی زمین جاری شود، فاضلاب، پس آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرزهپایی
تصویر هرزهپایی
عمل هرزه پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزهبیان
تصویر هرزهبیان
آنکه سخنان ناپسند برزبان راند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزهاندیش
تصویر هرزهاندیش
آنکه رای واندیشه درست ندارد، بداندیش: (بدین شکرانه دادآن هرزه اندیش) دوپانصد پخته قربی بدرویش) (نزاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه مرض
تصویر هرزه مرض
نادرست نویسی هرزه مرس پارسی است هرزه گرد، پر و پاچه گیر
فرهنگ لغت هوشیار
دیوانه، هرزه گوی، بیهوده گوی، (هرکه اوشعر تراگویدجواب ازاهل عصر نزدعقل آن کس نماید هرزه گوی وهرزه لاف) (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه گویی
تصویر هرزه گویی
عمل هرزه گو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه گردی
تصویر هرزه گردی
عمل هرزه گرد: (هرزه گردی وباده پیمایی عاقبت میکشد برسوایی) (ضیاء اصفهانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه کار
تصویر هرزه کار
کسی که کارهای بیفایده کند: (بشعر گرددجاویدنام مردم نیک بشعردربنکوهندهرزه کاران را) (المعجم)
فرهنگ لغت هوشیار
خراب شدن وازکارافتادن پره قفل وکلیدومانندآن، فاسد شدن اخلاق ورفتاروگفتارآدمی، فاسدشدن زن روسپیش شدن: (پس چرا خواهرومادرت در کربلا ازگدایی هرزه شدند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه زبان
تصویر هرزه زبان
هرزه دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه روی
تصویر هرزه روی
عمل هرزه رو هرزه دوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه رو
تصویر هرزه رو
هرزه دو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه دوی
تصویر هرزه دوی
عمل هرزه دو
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بیهوده بسرعت راه پیماید هرزه دو، آنکه بی اراده وبی جهت بهرجا آمدوشد وهرزه گویی وسخن چینی کند، آنکه کارهای بیهوده وبی نتیجه کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه دستی
تصویر هرزه دستی
عمل هرزه دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه خوراکی
تصویر هرزه خوراکی
هرزه خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه چشم
تصویر هرزه چشم
آنکه چشم بزنان نامحرم دارد، آنک بادب درکسان ننگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه چانگی
تصویر هرزه چانگی
عمل هرزه چانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزمان
تصویر هرزمان
هر وقت، هر ساعت: (آنکه مدام شیشه ام ازپی عیش داده است شیشه ام ازچه میبردپیش طبیب هرزمان) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزگی
تصویر هرزگی
کارهای وقیح، تباهکاری، ناز و کرشمه
فرهنگ لغت هوشیار