جدول جو
جدول جو

معنی هرتار - جستجوی لغت در جدول جو

هرتار
به هندی اسم زرنیخ است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هکتار
تصویر هکتار
واحد اندازه گیری سطح، معادل ده هزار متر مربع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرتار
تصویر زرتار
ویژگی پارچه ای که تارهای زر در آن به کار برده باشند، پارچۀ زردوزی شده، زربفت، زری
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ)
واحد سطح برابربا ده هزار متر مربع. (از یادداشتهای مؤلف). معمولاًواحد سنجش زمین به خصوص در مورد اراضی زراعتی است
لغت نامه دهخدا
(قَ)
به باطل دشنام دادن. (ناظم الاطباء). مهاتره. (معجم متن اللغه). به یکدیگر دشنام دادن
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
لقب طلحه بن عیسی بن ابراهیم، قطب یمن، متوفی به سال 780 هجری قمری است. خاندان وی از رؤسا و بزرگان یمن بودند و از میان ایشان بزرگانی چون طاهر بن المحجب الهتاری و محمد بن یوسف بن المهتار برخاستند. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(قَعْ وَ شَ)
به بیماری هرار مبتلا گردیدن، روان شدن شکم کسی چندانکه بمیرد. روان شدن شکم شتر از هربیماری که باشد. (منتهی الارب). رجوع به هرّ شود
لغت نامه دهخدا
(هَُ)
ده کوچکی است از دهستان جاوید بخش فهلیان شهرستان کازرون که در 14 هزارگزی خاور فهلیان واقع شده و32 تن سکنه دارد. شامل دو بخش است که هرار پایین و بالا خوانده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(هَُ)
بیماریی است مانا به ورم، که میان گوشت و پوست شتر حادث شود و پوست را بپراند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دندان زیادتی را گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
به هندی زرنیخ است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به هرتار شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
چیزی که از تارهای زر ساخته باشند چون طرۀ زرتار که بر گوشۀ دستار زنند. (آنندراج). دارای تارهای طلا. (فرهنگ فارسی معین) :
مباش در پی زینت که طرۀ زرتار
به فرق مرده دلان شمع بر مزاربود.
صائب (از آنندراج).
، زربفت. (فرهنگ فارسی معین) ، که تار زرین دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تارهایی برنگ زر چون گیسوی زرتار و اشعۀ زرتار آفتاب و جز اینها:
بگشود گره ز زلف زرتار
محبوبۀ نیلگون عماری.
دهخدا
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج واقع در 30 هزارگزی باختر پاوه، کنار رودخانه سیروان (مرز عراق). جایی است کوهستانی و گرمسیر و دارای 10 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
فرانسوی جریب گریب واحد برای مقیاس سطح صد (آر) یک هکتومترمربع 10000 مترمربع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرتار
تصویر زرتار
دارای تارهای طلا زربفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هکتار
تصویر هکتار
((ه))
ده هزار متر مربع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هستار
تصویر هستار
موجود
فرهنگ واژه فارسی سره