جدول جو
جدول جو

معنی زرتار

زرتار
ویژگی پارچه ای که تارهای زر در آن به کار برده باشند، پارچۀ زردوزی شده، زربفت، زری
تصویری از زرتار
تصویر زرتار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با زرتار

زرتار

زرتار
چیزی که از تارهای زر ساخته باشند چون طرۀ زرتار که بر گوشۀ دستار زنند. (آنندراج). دارای تارهای طلا. (فرهنگ فارسی معین) :
مباش در پی زینت که طرۀ زرتار
به فرق مرده دلان شمع بر مزاربود.
صائب (از آنندراج).
، زربفت. (فرهنگ فارسی معین) ، که تار زرین دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تارهایی برنگ زر چون گیسوی زرتار و اشعۀ زرتار آفتاب و جز اینها:
بگشود گره ز زلف زرتار
محبوبۀ نیلگون عماری.
دهخدا
لغت نامه دهخدا

زیتار

زیتار
پارسی است و به تفاله زیت (زیتون) گفته می شود که در تازی عکرالزبت است
فرهنگ لغت هوشیار

زرزار

زرزار
سرهنگ دوم که ده هزار مرد جنگی در زیر حکم اوباشند. ج، زَرازِرَه. (منتهی الارب). سرداری که ده هزار مرد جنگی در زیر فرمان او باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

زرزار

زرزار
تیزخاطر. سبک روح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، زُرازِر، زَرازِر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا