- هراشاندن
- به قی واداشتن
معنی هراشاندن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خراش دادن
هراس دادن ایجادترس کردن تخویف
خراش دادن
ساطع کردن
سوار کردن
حرکت دادن دست تا هر چه در دست باشد بیفتد، برافشاندن
روشن کردن، تابان و پر نور کردن
نصب کردن چیزی در جایی مثل نصب کردن یا جا دادن دانۀ یاقوت یا فیروزه بر روی انگشتر، نشاندن، جا دادن
سوار کردن، بر تخت نشاندن، کسی را بر جایی نشاندن
پایین نشاندن، ته نشین کردن، کم کردن حرارت چیزی، خاموش کردن، کم کردن حدت چیزی، آرام کردن تسکین دادن
هراس دادن ایجادترس کردن تخویف
استفراغ کردن
راهنمایی نمودن، به بیرون هدایت کردن، روی بکاری آوردن
پراکنده ساختن چیزی از بذر یا دانه یا خاک یا آب و امثال آن ها، پاشیدن
استفراغ، بالا آوردن غذای خورده شده از معده، قی کردن، غذای بالاآورده شده از معده
قی کردن استفراغ کردن