جدول جو
جدول جو

معنی هذیان - جستجوی لغت در جدول جو

هذیان
بیهوده گفتن در حالت بیماری یا خواب، گفتار بیهوده و غیرمعقول در حال بیماری و اشتداد تب، کنایه از بیهوده گویی، پریشان گویی
تصویری از هذیان
تصویر هذیان
فرهنگ فارسی عمید
هذیان
(قَ قَ عَ)
بیهوده دراییدن از بیماری و خواب و جز آن. (منتهی الارب). چرند و پرند. گفتار بیهوده. پرت و پلا. (یادداشت به خط مؤلف). تکلم غیرمعقول از بیماری یا جز آن. (اقرب الموارد) :
من این همه ز طریق مطایبت گفتم
مگر نگویی کاین ژاژ باشد و هذیان.
فرخی.
اکنون صفت بچۀ انگور بگویم
کاین هر صفتی در صفت او هذیان است.
منوچهری.
نخیزد دشمنی الا ز هذیان
تو هذیان بر زبان خود مگردان.
ناصرخسرو.
- هذیان گفتن. رجوع به هذیان گفتن و نیز رجوع به هذی شود
لغت نامه دهخدا
هذیان
بیهوده گوئی، پرت و پلا، تکلم غیر معقول از بیماری یا جز آن
تصویری از هذیان
تصویر هذیان
فرهنگ لغت هوشیار
هذیان
((هَ))
پریشان گویی، گفتار بیهوده و پرت و پلا
تصویری از هذیان
تصویر هذیان
فرهنگ فارسی معین
هذیان
چرند
تصویری از هذیان
تصویر هذیان
فرهنگ واژه فارسی سره
هذیان
اوهام، بیهوده، پراکنده گویی، پرت وپلا، پریشان گویی، چرت وپرت، سرسام، غاب، یاوه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هفیان
تصویر هفیان
(دخترانه)
آرام گرفتن (نگارش کردی: ههیان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از همیان
تصویر همیان
کیسۀ درازی که در آن پول می ریختند و به کمر می بستند، کیسۀ پول
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
دهی است از بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین که در 21هزارگزی باختر معلم کلایه واقع است و 128 تن سکنه دارد. آب مشروب آن از رود خانه هریف است، محصول عمده آنجا بنشن، برنج، صیفی و گلابی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
شتران ریزه، مردم خرد و فرومایه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، آکنۀ بالش و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(ها نِ)
تثنیۀ هذا. این هر دو. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(ها ذَ نِ)
هذان . تثنیۀ هذا. اسم اشاره برای مثنی در حالت نصب و جر. رجوع به هذا شود
لغت نامه دهخدا
(قَ وا)
روان گشتن آب و اشک، ریختن چشم اشک را، رمیدن و پراکنده رفتن ماشیه به چراگاه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به همی شود
لغت نامه دهخدا
(هََ مْ)
بر وزن انبان، کیسه ای باشد طولانی که بر کمر بندند و به عربی صره خوانند. (برهان) :
قیمت همیان و کیسه از زر است
بی زری همیان و کیسه ابتر است.
مولوی.
خواجه هر جا قصۀ پیراهن یوسف شنید
پیش چشمش جلوۀ همیان درهم می کند.
کلیم.
دنیاطلب از موی میانان نشد آگاه
بس دیده که او حسن کمر در همیان یافت.
کلیم (دیوان ص 149).
رجوع به انبان شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ مْ)
ازاربند، کمربند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کیسه ای که در آن درهم نهند. (منتهی الارب). ج، همایین. (اقرب الموارد). گویند: له همیان، یعنی سرین بزرگی دارد. (از ناظم الاطباء). در معنی کیسۀ هزینه ظاهراً معرب همیان فارسی به فتح اول است
لغت نامه دهخدا
(کَ)
از بالا به زیر افتادن. (منتهی الارب). رجوع به هوی شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ لْ لیا)
دوری، علم است دوری را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
افزونی در سخن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، آکندگی و انباشتگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
بیهوده گوی بسیارسخن، مرد شتاب سخن و سبک خدمت. (منتهی الارب). رجوع به هذربان شود
لغت نامه دهخدا
(قَصْوْ)
هثو. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) : هثیان تراب، خاک برگرفتن و پاشیدن آن. (از المنجد). افکندن و ریختن خاک
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
شتاب رفتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
بیرون انداختن چشم خاشاک و خم را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قذی شود
لغت نامه دهخدا
(هََیْ یا)
هیّان بن بیّان، کنایه از آنکه او را و پدرش را کسی نشناسد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). کنایه از بی پدرومادر. رجوع به هی بن بی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هذیانات
تصویر هذیانات
جمع هذیان، ژاژها یان ها یاوه ها جمع هذیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همیان
تصویر همیان
کیسه ای دراز که در آن پول میریزند و به کمر می بندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هتیان
تصویر هتیان
شتران ریزه، مردم فرومایه، افزونی در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هذیان گفتن
تصویر هذیان گفتن
بیهوده گفتن درهنگام بیماری و جزآن: (گفتی آنرا بخواب دیدستم یاکسی گفت نپیش من هذیان) (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هذیان گویی
تصویر هذیان گویی
ژاژ گویی پرت و پلا گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همیان
تصویر همیان
((هَ))
کیسه، کیسه پول، هامیان
فرهنگ فارسی معین
بدره، صره، کیسه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از هذیان گو
تصویر هذیان گو
Delirious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هذیان گو
تصویر هذیان گو
delirante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هذیان گو
تصویر هذیان گو
delirante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هذیان گو
تصویر هذیان گو
delirium
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هذیان گو
تصویر هذیان گو
бредовый
دیکشنری فارسی به روسی