بیهوده دراییدن از بیماری و خواب و جز آن. (منتهی الارب). چرند و پرند. گفتار بیهوده. پرت و پلا. (یادداشت به خط مؤلف). تکلم غیرمعقول از بیماری یا جز آن. (اقرب الموارد) : من این همه ز طریق مطایبت گفتم مگر نگویی کاین ژاژ باشد و هذیان. فرخی. اکنون صفت بچۀ انگور بگویم کاین هر صفتی در صفت او هذیان است. منوچهری. نخیزد دشمنی الا ز هذیان تو هذیان بر زبان خود مگردان. ناصرخسرو. - هذیان گفتن. رجوع به هذیان گفتن و نیز رجوع به هذی شود
بیهوده دراییدن از بیماری و خواب و جز آن. (منتهی الارب). چرند و پرند. گفتار بیهوده. پرت و پلا. (یادداشت به خط مؤلف). تکلم غیرمعقول از بیماری یا جز آن. (اقرب الموارد) : من این همه ز طریق مطایبت گفتم مگر نگویی کاین ژاژ باشد و هذیان. فرخی. اکنون صفت بچۀ انگور بگویم کاین هر صفتی در صفت او هذیان است. منوچهری. نخیزد دشمنی الا ز هذیان تو هذیان بر زبان خود مگردان. ناصرخسرو. - هذیان گفتن. رجوع به هذیان گفتن و نیز رجوع به هذی شود
دهی است از بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین که در 21هزارگزی باختر معلم کلایه واقع است و 128 تن سکنه دارد. آب مشروب آن از رود خانه هریف است، محصول عمده آنجا بنشن، برنج، صیفی و گلابی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین که در 21هزارگزی باختر معلم کلایه واقع است و 128 تن سکنه دارد. آب مشروب آن از رود خانه هریف است، محصول عمده آنجا بنشن، برنج، صیفی و گلابی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
بر وزن انبان، کیسه ای باشد طولانی که بر کمر بندند و به عربی صره خوانند. (برهان) : قیمت همیان و کیسه از زر است بی زری همیان و کیسه ابتر است. مولوی. خواجه هر جا قصۀ پیراهن یوسف شنید پیش چشمش جلوۀ همیان درهم می کند. کلیم. دنیاطلب از موی میانان نشد آگاه بس دیده که او حسن کمر در همیان یافت. کلیم (دیوان ص 149). رجوع به انبان شود
بر وزن انبان، کیسه ای باشد طولانی که بر کمر بندند و به عربی صره خوانند. (برهان) : قیمت همیان و کیسه از زر است بی زری همیان و کیسه ابتر است. مولوی. خواجه هر جا قصۀ پیراهن یوسف شنید پیش چشمش جلوۀ همیان درهم می کند. کلیم. دنیاطلب از موی میانان نشد آگاه بس دیده که او حسن کمر در همیان یافت. کلیم (دیوان ص 149). رجوع به انبان شود
ازاربند، کمربند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کیسه ای که در آن درهم نهند. (منتهی الارب). ج، همایین. (اقرب الموارد). گویند: له همیان، یعنی سرین بزرگی دارد. (از ناظم الاطباء). در معنی کیسۀ هزینه ظاهراً معرب همیان فارسی به فتح اول است
اِزاربند، کمربند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کیسه ای که در آن درهم نهند. (منتهی الارب). ج، همایین. (اقرب الموارد). گویند: له همیان، یعنی سرین بزرگی دارد. (از ناظم الاطباء). در معنی کیسۀ هزینه ظاهراً معرب همیان فارسی به فتح اول است