- هتات
- پر گوی یاوه گوی
معنی هتات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
توشه مانه هرگز گلیم باف
انجمن
آوازها، غوغا
فرقت، متفرق و پریشان، پراکنده کردن
خرده و شکستۀ چیزی، ریزۀ هر چیز
پراکنده شدن، تفرق، پراکندگی، متشتت، متفرق، پراکنده
هادی ها، هدایت کننده ها، راه راست نمایان، رهنماها، پیشواها، جمع واژۀ هادی
کسی که پرده از کارهای نهفته و عیب های پوشیدۀ مردم بردارد، کسی که مردم را رسوا و بی آبرو کند، پرده در، بدزبان
پیکار
ریزه خرده ریز و شکسته از هر چیز، ریزه نان
ازدوی تازی سخن چین: مرد، سخن دزد: مرد
جمع هبه، بخشش ها، دهش ها
نیکبخت و نام بخت نیک نام شهری
دروغگوی
پرده در، بی شرم مرد بسیار پرده در، مردپلید وبی شرم
وقت، هنگام
شکل، پیکر، وضع طرز صورت ظاهر: باید که داعی برهیت جمیله باشد، مراد از هیات در کلمات شیخ اشراق همان عرض است در کلمات فلاسفه مشا. ناصرخسرو گوید: اماهیات آن است که اشخاص بدان ازیکدیگر جداشوند خاصه اندر مردم باآنکه بصورت همه یکی اند. یا هیات ظلمانیه. مراد اعراض جسمانی است که مقولات نه گانه عرض باشد، یا هیات ظلمانیه جسمانیه. مراداعراض جسمانیه اند. یا هیات نوریه. مراد انوار عرضیه است، علمی است که بحث از احوال ستارگان یعنی بحث از وضع آنها نسبت بیکدیگر و شکل آنها و قوانین ثابت حرکت آنها می نماید
دختر جوان
هبه ها، دادن چیزهایی به کسانی بدون عوض، بخشش ها، جمع واژۀ هبه
حتا، حتی
تا تو را، برای مثال دردستانی کن و درمان دهی / تات رسانند به فرمان دهی (نظامی۱ - ۴۳)
قومی آریایی در شمال و شمال غربی ایران، نامی که ترک ها به ایرانیان و کسانی که در سرزمین ترکان و یا سرزمین های تحت استیلای ترکان به سر می بردند و به زبان فارسی تکلم می کردند داده بودند
قومی آریایی در شمال و شمال غربی ایران، نامی که ترک ها به ایرانیان و کسانی که در سرزمین ترکان و یا سرزمین های تحت استیلای ترکان به سر می بردند و به زبان فارسی تکلم می کردند داده بودند
هات در فارسی بده، بیار بده (ای مرد)، بیار: (گربخواهی تابدانی گوش دار ور بدانی گوش من زی تست هات خ) (ناصر خسرو)