معنی شتات
شتات
پراکنده شدن، تفرق، پراکندگی، متشتت، متفرق، پراکنده
تصویر شتات
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شتات
شتات
شتات
فرقت، متفرق و پریشان، پراکنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
شتات
شتات
پراکندگی، پراکنده
فرهنگ فارسی معین
اشتات
اشتات
جمع شت، پراکنده ها پراکندن: تاسگی پریشانی، جمع شت پراکندگان متفرقها
فرهنگ لغت هوشیار
بتات
بتات
توشه مانه هرگز گلیم باف
فرهنگ لغت هوشیار
شتاب
شتاب
عجله
فرهنگ واژه فارسی سره
حتات
حتات
آوازها، غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
شتاب
شتاب
جستن و خواستن امری پیش از وقت آن، عجله، دستپاچگی، تندی، تعجیل
فرهنگ لغت هوشیار
شتیت
شتیت
پراکنده، دورازهم چون دندان ها دندان گشاده پراکنده، جمع شتی
فرهنگ لغت هوشیار
شتام
شتام
بسیار دشنام دهنده
فرهنگ لغت هوشیار