جدول جو
جدول جو

معنی هباهب - جستجوی لغت در جدول جو

هباهب
(هََ هَِ)
جمع واژۀ هبهب. (ناظم الاطباء). رجوع به هبهب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هباب
تصویر هباب
به نشاط آمدن، تند و تیز رفتن
فرهنگ فارسی عمید
(هََ ءِ)
ثوب هبائب، جامۀ پاره پاره شده. (ناظم الاطباء). جامۀ کهنۀ دریده شده. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
جمع واژۀ هبهاب. (ناظم الاطباء). رجوع به هبهاب شود
لغت نامه دهخدا
(هَُ بَ)
نام وادی ای است از جهنم که جایگاه جباران و ستمگران است. (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(هََ هََ)
گرگ سبک تیزرفتار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). اخطل گوید:
علی انها تهدی المطی اذا عوی
من اللیل، ممشوق الذراعین هبهب.
(از لسان العرب).
، شتر سبک تیزرو. (معجم متن اللغه) (لسان العرب) ، تیزرو. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، هباهب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هََ بْ با)
به صورت صیغۀ مبالغه از هب، بادی که بسختی و شدت میوزد. (ناظم الاطباء) ، بسیاروزش. کثیرالهبوب. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
گرد و غبار هوا که از روزن در آفتاب پیدا آید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هباء. (اقرب الموارد) (تاج العروس) (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(قَرْ / قُرْ رَ)
به نشاط رفتن هر رونده ای و تیز رفتن آن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (معجم متن اللغه). گفته میشود: ’من این هببت هباباً’،ای من این جئت ؟ (اقرب الموارد) ، بیدار شدن از خواب. (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه) ، بانگ کردن تکه وقت گشنی. (منتهی الارب) (معجم متن اللغه) ، تیز شدن تکه. (منتهی الارب) ، بلند شدن شتر برای حرکت، گریختن. بهزیمت شدن، شروع کردن. (معجم متن اللغه) ، مدتی غایب بودن. (المنجد). گفته میشود: ’هب فلان حیناً ثم قدم’، مدتی غایب بود. ’این هببت عنا؟’، یعنی کجا غایب شدی. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هبائب
تصویر هبائب
هبایب در فارسی پاره پاره دریده: جامه پاره پاره شده دریده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هباب
تصویر هباب
سرمستی: شتر، تیز شدن نشاط شتردرفتن، نشاط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبائب
تصویر هبائب
((هَ ئِ))
پاره پاره شده (ثوب)، دریده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هباب
تصویر هباب
((هِ))
نشاط شتر در رفتن، نشاط
فرهنگ فارسی معین