جدول جو
جدول جو

معنی هایاهوی - جستجوی لغت در جدول جو

هایاهوی
هیاهوی، شور و غوغای ارباب طرب و میزبانی و عروسی باشد برخلاف هایاهای که شور و غوغای ماتمزدگان است، (برهان)، شور و غوغای اهل طرب، (ناظم الاطباء)، شور و غوغای شادی، هیاهو:
فلک از مجلس انس تو پر از هایاهوی
عالم از گریۀ خصم تو پر از هایاهای،
انوری
لغت نامه دهخدا
هایاهوی
هیاهوی: (فلک ازمجلس انس توپرازهایاهوی عالم ازگریه خصم تو پرازهایاهای) (انوری)
تصویری از هایاهوی
تصویر هایاهوی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
داد و فریاد، غوغا، جار و جنجال، داد و بیداد، داد و قال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از های های
تصویر های های
صدای گریه وناله، شور و غوغای ماتم زدگان
فرهنگ فارسی عمید
شور و غوغای ماتم زدگان و واقعه دیدگان، (ناظم الاطباء) (برهان)، شور و غوغای ماتم، (رشیدی) :
مجلس عشرتت به هویاهوی
گریۀ دشمنت به هایاهای،
انوری (از حاشیۀ برهان)،
فلک از مجلس انس تو پر از هایاهوی
عالم از گریۀ خصم تو پر از هایاهای،
انوری (از رشیدی)
لغت نامه دهخدا
به معنی هایاهوی است که شور و غوغای میزبانی و عروسی باشد، (برهان)، شور و غوغای اهل طرب، (ناظم الاطباء)، در ترکی ’های هوی’ به معنی غوغا و ستیزه است، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، کلمه تأکید یعنی های های و زود زود و بتعجیل، (ناظم الاطباء)، به معنی زود زود است که تأکید در شتاب باشد، (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هََ یا)
هیاهو. رجوع به هیاهو شود
لغت نامه دهخدا
به معنی زود زود و جلد جلد و شتاب و تعجیل باشد، (برهان)، کلمه تأکیدیعنی زود زود و جلد جلد و بشتاب، (ناظم الاطباء)، به معنی هایاهای که شور و گریۀ مصیبت زدگان است، (برهان)، شور و غوغای ماتم زدگان، (ناظم الاطباء)، هایاهای:
بزد دست و ببرید رومی قبای
برآمد خروشیدن های های،
فردوسی،
چنان آفریند که آیدش رای
که ماندیم و مانیم با های های،
فردوسی،
تا ترا زین پیرهن خود نیست ای جاهل خبر
روز و شب مانده ازینی های های و مفتتن،
ناصرخسرو،
از خداخواهم دل دیوانه ای
های های گریۀ مستانه ای،
(از انجمن آرا)،
صد بار بیش مردم و از بس که بی کسم
یک های های گریه ام از خانه برنخاست،
لسانی شیرازی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هایاهای
تصویر هایاهای
شوروغوغای ماتم زدگان: (مجلس عشرتت به هویاهوی گریه دشمنت به هایاهای) (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از های وهوی
تصویر های وهوی
شوروغوغا هیاهو، فریادمستان ازشدت نشاط وسرمستی: (آنگه سحرگاهان درآن وقت صبوح عاشقان وهای وهوی عربده بیدلان چشم بازکرد (ابراهیم خلیل))، ناله وافغان درمصیبت وماتم: (بکندندموی وشخودند روی ازایران برآمد یکی های وهوی) (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
هنگامه، غوغا، قال مقال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
((هَ))
جار و جنجال، داد و فریاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
ضجّت
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
Furor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
fureur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شادی، هلهله
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
분노
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
غصہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
ความโกรธ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
kegemparan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
זַעַם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
激怒
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
狂怒
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
ghadhabu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
ক্রোধ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
furor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
आक्रोश
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
furore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
Furor
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
razernij
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
лють
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
furia
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
furor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
ярость
دیکشنری فارسی به روسی