شور و غوغای ماتم زدگان و واقعه دیدگان، (ناظم الاطباء) (برهان)، شور و غوغای ماتم، (رشیدی) : مجلس عشرتت به هویاهوی گریۀ دشمنت به هایاهای، انوری (از حاشیۀ برهان)، فلک از مجلس انس تو پر از هایاهوی عالم از گریۀ خصم تو پر از هایاهای، انوری (از رشیدی)
شور و غوغای ماتم زدگان و واقعه دیدگان، (ناظم الاطباء) (برهان)، شور و غوغای ماتم، (رشیدی) : مجلس عشرتت به هویاهوی گریۀ دشمنت به هایاهای، انوری (از حاشیۀ برهان)، فلک از مجلس انس تو پر از هایاهوی عالم از گریۀ خصم تو پر از هایاهای، انوری (از رشیدی)
هیاهو: شهر را بگذاشت وانسو رای کرد قصد جست وجوی آن هیهای کرد. مولوی. دمدمه ی این روح از دمهای اوست های و هوی روح از هیهای اوست. مولوی. و رجوع به های و هوی و هیاهو شود
هیاهو: شهر را بگذاشت وانسو رای کرد قصد جست وجوی آن هیهای کرد. مولوی. دمدمه ی ْ این روح از دمهای اوست های و هوی روح از هیهای اوست. مولوی. و رجوع به های و هوی و هیاهو شود
شور و غوغای واقعه زدگان را گویند، (از برهان)، به وزن هایاهای به معنی آه و ناله و نوحه به خلاف هایاهای که به معنی شور و شر و نعره و فریادست، (انجمن آرای ناصری)، آه و ناله وفریاد، نوحه، بکاء، (از یادداشت های مرحوم دهخدا)
شور و غوغای واقعه زدگان را گویند، (از برهان)، به وزن هایاهای به معنی آه و ناله و نوحه به خلاف هایاهای که به معنی شور و شر و نعره و فریادست، (انجمن آرای ناصری)، آه و ناله وفریاد، نوحه، بکاء، (از یادداشت های مرحوم دهخدا)
به معنی هایاهوی است که شور و غوغای میزبانی و عروسی باشد، (برهان)، شور و غوغای اهل طرب، (ناظم الاطباء)، در ترکی ’های هوی’ به معنی غوغا و ستیزه است، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، کلمه تأکید یعنی های های و زود زود و بتعجیل، (ناظم الاطباء)، به معنی زود زود است که تأکید در شتاب باشد، (برهان)
به معنی هایاهوی است که شور و غوغای میزبانی و عروسی باشد، (برهان)، شور و غوغای اهل طرب، (ناظم الاطباء)، در ترکی ’های هوی’ به معنی غوغا و ستیزه است، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، کلمه تأکید یعنی های های و زود زود و بتعجیل، (ناظم الاطباء)، به معنی زود زود است که تأکید در شتاب باشد، (برهان)
تهاتر، پابپا، عمل دو کس یا دو کشور که طلب های خود را بجای وامهائی که بهم دارند حساب کنند، مبادله، هم بر: لبی ز نان جنازه بگورکن ندهد وگر بباید با مرده خفت پایاپای، سوزنی
تهاتُر، پابپا، عمل دو کس یا دو کشور که طلب های خود را بجای وامهائی که بهم دارند حساب کنند، مبادله، هم بَر: لبی ز نان جنازه بگورکن ندهد وگر بباید با مرده خفت پایاپای، سوزنی
به معنی زود زود و جلد جلد و شتاب و تعجیل باشد، (برهان)، کلمه تأکیدیعنی زود زود و جلد جلد و بشتاب، (ناظم الاطباء)، به معنی هایاهای که شور و گریۀ مصیبت زدگان است، (برهان)، شور و غوغای ماتم زدگان، (ناظم الاطباء)، هایاهای: بزد دست و ببرید رومی قبای برآمد خروشیدن های های، فردوسی، چنان آفریند که آیدش رای که ماندیم و مانیم با های های، فردوسی، تا ترا زین پیرهن خود نیست ای جاهل خبر روز و شب مانده ازینی های های و مفتتن، ناصرخسرو، از خداخواهم دل دیوانه ای های های گریۀ مستانه ای، (از انجمن آرا)، صد بار بیش مردم و از بس که بی کسم یک های های گریه ام از خانه برنخاست، لسانی شیرازی (از ارمغان آصفی)
به معنی زود زود و جلد جلد و شتاب و تعجیل باشد، (برهان)، کلمه تأکیدیعنی زود زود و جلد جلد و بشتاب، (ناظم الاطباء)، به معنی هایاهای که شور و گریۀ مصیبت زدگان است، (برهان)، شور و غوغای ماتم زدگان، (ناظم الاطباء)، هایاهای: بزد دست و ببرید رومی قبای برآمد خروشیدن های های، فردوسی، چنان آفریند که آیدش رای که ماندیم و مانیم با های های، فردوسی، تا ترا زین پیرهن خود نیست ای جاهل خبر روز و شب مانده ازینی های های و مفتتن، ناصرخسرو، از خداخواهم دل دیوانه ای های های گریۀ مستانه ای، (از انجمن آرا)، صد بار بیش مردم و از بس که بی کسم یک های های گریه ام از خانه برنخاست، لسانی شیرازی (از ارمغان آصفی)
هیاهوی، شور و غوغای ارباب طرب و میزبانی و عروسی باشد برخلاف هایاهای که شور و غوغای ماتمزدگان است، (برهان)، شور و غوغای اهل طرب، (ناظم الاطباء)، شور و غوغای شادی، هیاهو: فلک از مجلس انس تو پر از هایاهوی عالم از گریۀ خصم تو پر از هایاهای، انوری
هیاهوی، شور و غوغای ارباب طرب و میزبانی و عروسی باشد برخلاف هایاهای که شور و غوغای ماتمزدگان است، (برهان)، شور و غوغای اهل طرب، (ناظم الاطباء)، شور و غوغای شادی، هیاهو: فلک از مجلس انس تو پر از هایاهوی عالم از گریۀ خصم تو پر از هایاهای، انوری
عمل دو کس یا دو کشور که طلبهای خود را بجای وامهایی که بهم دارند حساب کنند پابپا تهاتر، مبادله، هم بر: (لبی ز نان جنازه بگور کن ندهند و گر بباید با مرده خفت پایاپای) (سوزنی لغ)
عمل دو کس یا دو کشور که طلبهای خود را بجای وامهایی که بهم دارند حساب کنند پابپا تهاتر، مبادله، هم بر: (لبی ز نان جنازه بگور کن ندهند و گر بباید با مرده خفت پایاپای) (سوزنی لغ)