جدول جو
جدول جو

معنی هاشی - جستجوی لغت در جدول جو

هاشی
آلوده، آغشته شده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هادی
تصویر هادی
(پسرانه)
هدایت کننده، راهنما، از نامهای خداوند، از القاب پیامبر (ص)، لقب امام علی نقی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هانی
تصویر هانی
(پسرانه)
نام چندتن از مشاهیر عرب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هامی
تصویر هامی
(پسرانه)
سرگشته و حیران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هاشم
تصویر هاشم
(پسرانه)
نام جد پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هامی
تصویر هامی
سرگشته، حیران، آسیون، سرگردان، گیج، کالیو، مستهام، پکر، آسمند، کالیوه رنگ، گیج و ویج، واله، کالیوه، خلاوه، گیج و گنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاری
تصویر هاری
مرضی که در بعضی حیوانات مانند سگ، گربه و گرگ تولید می شود و دارای میکروب مخصوصی است و ممکن است بر اثر گزش حیوان مبتلا مانند سگ میکروب آن سرایت کند و باعث جنون هاری شود، داءالکلب، راژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماشی
تصویر ماشی
پیاده، آنکه با پای خود به راهی می رود و سوار بر مرکب نیست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاشی
تصویر شاشی
چاچی، از مردم چاچ، تهیه شده در چاچ مثلاً کمان چاچی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هادی
تصویر هادی
هدایت کننده، راه راست نماینده، رهنما، پیشوا
هادی الکتریسیته: اجسامی که الکتریسیته را منتشر و هدایت می کنند مانند فلزات، بدن انسان، حیوان و آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاشی
تصویر کاشی
تهیه شده در کاشان، مربوط به کاشان، از مردم کاشان
ویژگی هر نوع ظرف پخته شده و لعاب دار، آجر یا خشت لعاب دار و پخته شده
کنایه از پلاک، شماره
کاشی معرق: نوعی کاشی که از تکه های ریز ریز به اشکال گوناگون و نقش های مختلف می سازند و در کنار هم قرار می دهند، کاشی موزاییک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشی
تصویر ناشی
کسی که هنوز در کار خود استادی و مهارت پیدا نکرده، تازه کار، بی تجربه، پیداشونده، پدیدآمده، ناشیانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاشمی
تصویر هاشمی
هر یک از افراد خاندان هاشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واشی
تصویر واشی
سخن چین، نمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاشم
تصویر هاشم
شکننده، خرد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاوی
تصویر هاوی
هاویه: هاویه در فارسی دوزخ، مغاک، دره ژرف، مادر فرزند مرده
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به هاشم (مطلقا)، منسوب به هاشم بن عبد مناف پدر عبدالمطلب وجدعبدالله. یا پیغمبرهاشمی. محمدصلی الله علیه وآله بن عبدالله: (زجنی سخن گفت و از آدمی زگفتار پیغمبر هاشمی) (شا) یاخال هاشمی. قسمی خال طبیعی سیاه و درشت بر پشت لب یا کنار دهان. یا، قسمی حلوا: (و اغلب حلواهاء نیکو چون هاشمی و صابونی و لوزینه و ابها و طبیخهای نافع هم خلفاء بنی عباس نهادند)، وزنی است معادل 11520 مثقال. یا کر هاشمی. ثلث کر معدل باشد یعنی بیست قفیز و آنرا کر هارونی و کر اهوازی نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هافی
تصویر هافی
گرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاکی
تصویر هاکی
بازی گوی و چوگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هامی
تصویر هامی
سرگشته، حیران، متحیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هانی
تصویر هانی
پرستار پیشیار انگلیسی انگبین
فرهنگ لغت هوشیار
ناشی در فارسی برنا جوانک، تازه کار بی آزمون تازه کارمبتدی بی تجربه، ختم است برغم چندناشی بر خاقانی سخن تراشی. (خاقانی انجمن لغ)، بی تجربه، تازه کار، ناآزموده، بی مهارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راشی
تصویر راشی
رشوه دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشی
تصویر کاشی
آجر لعابدار ساده یا نقاشی شده را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاشی
تصویر قاشی
پشیز، هیچکازه، پوست بازکننده
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی سالار سر دسته سرور رئیس سر دسته سردار. توضیح گاه این کلمه برای تعیین شغل و سمت یا احترام باخر اسما (دال بر شغل) ملحق گردد: حکیمباشی فراشباشی نانوا باشی منشی باشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هادی
تصویر هادی
راهنما، هدایت کننده، مرشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هابی
تصویر هابی
خاک گور، گرد خاک انگلیسی سرگرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاجی
تصویر هاجی
نکوهنده
فرهنگ لغت هوشیار
حالت وکیفیت هار دیوانگی جانوران خاصه سگ، بیماریی است. مرضی است عفونی که عاملش یک ویروس فیلتران است و بوسیله تحریکات عصبی که مهمترین آنها انقباضات عضلانی است مشخص میباشد حیوانات هار مرض را از راه گاز گرفتن بانسان انتقال میدهند. در انسان هنگامیکه ه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشی
تصویر باشی
((ص.اِ.))
سرور، رئیس، سردسته، سردار
فرهنگ فارسی معین
رشوه دهنده و رشوه گیرنده. راشیتیسم عارضه نرم شدن استخوان های بدن که بر اثر کمبود ویتامین D و کمبود املاح کلسیم در بدن حاصل می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هادی
تصویر هادی
رهنما
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناشی
تصویر ناشی
نیازموده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هایش
تصویر هایش
تصدیق، تایید
فرهنگ واژه فارسی سره