جدول جو
جدول جو

معنی هارش - جستجوی لغت در جدول جو

هارش(رِ)
به معنی نازش است که ازنازیدن و فخر کردن و خودنمایی باشد. (برهان) (آنندراج). ناز و نازش و فخر و خودنمایی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
هارش
نام ولایتی که فعلاً در جای کرسی آن قریه ای است به نام توز خرما تلی، و در شمال آن دولت شیموروم (آلتون کوپروی فعلی) نزدیک زاب کوچک قرار داشت، (تاریخ کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی ص 33 و 35)
لغت نامه دهخدا
هارش
ببین، نگاه کن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هارا
تصویر هارا
(دخترانه)
کوهستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هیرش
تصویر هیرش
(پسرانه)
فشار، هجوم (نگارش کردی: هرش)
فرهنگ نامهای ایرانی
قطعۀ موسیقی دوضربی یا چهارضربی با ضربه های محکم و مقطع که هنگام حرکت سربازان برای هماهنگ کردن گام های آن ها نواخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارش
تصویر بارش
ریختن برف یا باران از آسمان، باران، برف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاری
تصویر هاری
مرضی که در بعضی حیوانات مانند سگ، گربه و گرگ تولید می شود و دارای میکروب مخصوصی است و ممکن است بر اثر گزش حیوان مبتلا مانند سگ میکروب آن سرایت کند و باعث جنون هاری شود، داءالکلب، راژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هراش
تصویر هراش
قی، استفراغ، غثیان، مراش، برای مثال از چه توبه نکند خواجه که هر جا که بود / قدحی می بخورد راست کند زود هراش (رودکی - ۵۲۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هارب
تصویر هارب
گریزنده، گریزان، گریخته
فرهنگ فارسی عمید
(مُ رِ)
آنکه سگان یا مردمان را بر یکدیگر برمی انگیزاند. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برآغالاننده سگان را بر یکدیگر. (از منتهی الارب) ، فرس مهارش العنان، اسب سبک عنان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ رِ)
ابن المجلی (420-499 هجری قمری/ 1029-1105 میلادی). از احفاد مهنا العقیلی، امیر حدیثه بود. به ادب معرفت داشت و شعر می گفت. با پسرعم خودقریش بن بدران در ف تنه بساسیری در بغداد شرکت داشت. (از اعلام زرکلی ج 8 ص 254). و رجوع به بساسیری شود
لغت نامه دهخدا
(تَ زَبْ بُ)
در یکدیگر افتادن سگان. (زوزنی). برآغالانیده شدن سگان بر یکدیگر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مارش
تصویر مارش
جای پا، روش، رفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هارو
تصویر هارو
شجاع و بهادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همرش
تصویر همرش
جنبش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هراش
تصویر هراش
قی استفراغ شکوفه: (ازچه توبه نکند خواجه بهرجاکه بود (رود) قدحی می بخورد راست کند زود هراش)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارش
تصویر بارش
باریدن (باران و مانند آن)، باران مطر
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی از انگلیسی باستانی چنگ سازی است که سر ژن خمیده و تارها دارد از بس فغان وشیونم چنگی است خم گشته تنم اشک آمده تا دامنم از هر مژه چون تارها (جامی) سازی است سه گوشه که تارهای آن در طول نامساویند و با دو دست نواخته شود. توضیح هارپ در دوره های قدیم چهار سیم داشته و بتدریج عدد سیمها روبافزایش نهاده هارپ بصورتی که امروز در موسیقی علمی معمول است یعنی هارپ مدل (ارار) که درقرن 19 م. بوسیله سیاستین ارار فرانسوی تکمیل شد و در ارکستر راه یافت. هارپ ارار 47 سیم دارد و در حال طبیعی درگام (دوبمل ماژور) میباشد. پایه آنرا 7 رکاب (پدال) احاطه کرده است که هر یک مخصوص یکی از نوتهای هفتگانه است و در زیر هر کدام دو حفره قرار دارد که روی هم تعبیه شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هارب
تصویر هارب
گریزنده، گریخته
فرهنگ لغت هوشیار
حالت وکیفیت هار دیوانگی جانوران خاصه سگ، بیماریی است. مرضی است عفونی که عاملش یک ویروس فیلتران است و بوسیله تحریکات عصبی که مهمترین آنها انقباضات عضلانی است مشخص میباشد حیوانات هار مرض را از راه گاز گرفتن بانسان انتقال میدهند. در انسان هنگامیکه ه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هامش
تصویر هامش
بوم کناره حاشیه کتاب مرز مقابل متن بوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارش
تصویر خارش
عمل خاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارش
تصویر جارش
گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارش
تصویر بارش
((رِ))
باریدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خارش
تصویر خارش
((رِ))
خاریدن، گر، بیماری پوستی که با خارش همراه است
فرهنگ فارسی معین
آهنگ موسیقی معمولاً دو یا چهار ضربی با ضربه های مقطع و محکم که به ویژه برای تنظیم حرکت قدم های دسته های نظامی و تهیج و تشجیع آنان نواخته می شود، موسیقی نظامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هامش
تصویر هامش
((مِ))
حاشیه کتاب یا نامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هاری
تصویر هاری
سرگین کش، کناس، خاکروبه کش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هاری
تصویر هاری
مرضی است عفونی که عاملش ویروسی به نام فیلتران است
فرهنگ فارسی معین
سازی است سه گوشه که تارهای آن در طول نامساویند و با دو دست نواخته شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هارب
تصویر هارب
((رِ))
گریزنده، فرار کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هراش
تصویر هراش
((هَ))
قی، استفراغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هراش
تصویر هراش
استفراغ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هایش
تصویر هایش
تصدیق، تایید
فرهنگ واژه فارسی سره