دانشمند فرانسوی که کتاب کلیله و دمنه را به یاری گالان به زبان فرانسه بعنوان ’قصص و افسانه های هندی’ ترجمه کرد. (احوال و اشعار رودکی، تألیف سعید نفیسی ج 3 ص 824)
دانشمند فرانسوی که کتاب کلیله و دمنه را به یاری گالان به زبان فرانسه بعنوان ’قصص و افسانه های هندی’ ترجمه کرد. (احوال و اشعار رودکی، تألیف سعید نفیسی ج 3 ص 824)
دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 31 هزارگزی جنوب غربی فلاورجان و شش هزارگزی راه فلاورجان به باغ بهادران. ناحیه ای کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 563 تن است که شیعی مذهبند و به فارسی سخن گویند. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 31 هزارگزی جنوب غربی فلاورجان و شش هزارگزی راه فلاورجان به باغ بهادران. ناحیه ای کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 563 تن است که شیعی مذهبند و به فارسی سخن گویند. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
فرانتس یوزف، موسیقیدان اتریشی که به سال 1732 در رورائو قصبۀ مرزی اتریش به دنیا آمده از کودکی به موسیقی علاقه داشت و به زودی در زمرۀ آوازخوانان و نوازندگان ویلن درآمد، در کنسرتی به رهبری پرپرا شرکت کرد و اصول آوازهای ایتالیایی و هارمونی را نزد وی فراگرفت، نخستین آثار هایدن از سال 1753 توسط نوازندگان دوره گرد وین اجرا شد، در سال 1758 هایدن به ریاست ارکستر کنت مورتسین منصوب شد، سپس در سلک نوازندگان شاهزاده نیکلا استرهاتسی درآمد و تمام عمر را در خدمت این شاهزاده و خانوادۀ وی گذراند، در سال 1784 انجمن لژ المپیک پاریس چند سنفونی از وی درخواست کرد و هایدن تا سال 1787 شش سنفونی برای انجمن فرستاد، هایدن پس از وفات پرنس استرهاتسی در 1790 بنا به دعوت سالمون ویولونیست و رهبر ارکستر، به انگلستان مسافرت کرد و در آنجا سنفونی های بزرگ خود را بمورد اجرا گذاشت، دانشگاه اکسفورد به پاس خدمت هایدن به موسیقی، درجۀ دکترای افتخاری به وی اعطا کرد و هایدن سنفونی شمارۀ 92 خود را ’سنفونی اکسفورد’ نامید، هایدن 104 سنفونی ساخته و از این حیث شمارۀ سنفونیهای هیچ آهنگ سازی به پایۀ وی نمیرسد، هایدن علاوه بر سه قسمت فرم سونات، یک منوئه به سنفونی افزود و به این طریق چهار قسمت برای سنفونی پیدا شد، هایدن متجاوز از بیست اپرا نوشته ولی این رشته از موسیقی وی اهمیت زیادی ندارد، وفات وی به سال 1809 میلادی اتفاق افتاد
فرانتس یوزف، موسیقیدان اتریشی که به سال 1732 در رورائو قصبۀ مرزی اتریش به دنیا آمده از کودکی به موسیقی علاقه داشت و به زودی در زمرۀ آوازخوانان و نوازندگان ویلن درآمد، در کنسرتی به رهبری پرپرا شرکت کرد و اصول آوازهای ایتالیایی و هارمونی را نزد وی فراگرفت، نخستین آثار هایدن از سال 1753 توسط نوازندگان دوره گرد وین اجرا شد، در سال 1758 هایدن به ریاست ارکستر کنت مورتسین منصوب شد، سپس در سلک نوازندگان شاهزاده نیکلا استرهاتسی درآمد و تمام عمر را در خدمت این شاهزاده و خانوادۀ وی گذراند، در سال 1784 انجمن لژ المپیک پاریس چند سنفونی از وی درخواست کرد و هایدن تا سال 1787 شش سنفونی برای انجمن فرستاد، هایدن پس از وفات پرنس استرهاتسی در 1790 بنا به دعوت سالمون ویولونیست و رهبر ارکستر، به انگلستان مسافرت کرد و در آنجا سنفونی های بزرگ خود را بمورد اجرا گذاشت، دانشگاه اکسفورد به پاس خدمت هایدن به موسیقی، درجۀ دکترای افتخاری به وی اعطا کرد و هایدن سنفونی شمارۀ 92 خود را ’سنفونی اکسفورد’ نامید، هایدن 104 سنفونی ساخته و از این حیث شمارۀ سنفونیهای هیچ آهنگ سازی به پایۀ وی نمیرسد، هایدن علاوه بر سه قسمت فرم سونات، یک منوئه به سنفونی افزود و به این طریق چهار قسمت برای سنفونی پیدا شد، هایدن متجاوز از بیست اپرا نوشته ولی این رشته از موسیقی وی اهمیت زیادی ندارد، وفات وی به سال 1809 میلادی اتفاق افتاد
نام پدر ساره بود عم ابراهیم علیه السلام، (از ترجمه طبری بلعمی چ بهار)، (به معنی کوه نشین) برادر ابراهیم و پدر لوط است، (قاموس کتاب مقدس) (ناظم الاطباء)، هاران بن آزر برادر ابراهیم پیغمبرو پدر لوط علیهماالسلام، (المعرب منصور جوالیقی چ مصر ص 123) (عیون الاخبار چ مصر ج 1 ص 215)، و ابراهیم را برادری بود، نام او هاران و لوط پسر او بود و ساره دخترعمش بود و هرکه علمش نداند پندارند که دو هاران یکی است و ساره خواهر لوط بوده است و هر دو برادرزادگان ابراهیم بود، (ترجمه طبری بلعمی ص 246 چ بهار)
نام پدر ساره بود عم ابراهیم علیه السلام، (از ترجمه طبری بلعمی چ بهار)، (به معنی کوه نشین) برادر ابراهیم و پدر لوط است، (قاموس کتاب مقدس) (ناظم الاطباء)، هاران بن آزر برادر ابراهیم پیغمبرو پدر لوط علیهماالسلام، (المعرب منصور جوالیقی چ مصر ص 123) (عیون الاخبار چ مصر ج 1 ص 215)، و ابراهیم را برادری بود، نام او هاران و لوط پسر او بود و ساره دخترعمش بود و هرکه علمش نداند پندارند که دو هاران یکی است و ساره خواهر لوط بوده است و هر دو برادرزادگان ابراهیم بود، (ترجمه طبری بلعمی ص 246 چ بهار)
حران شهری است از اقلیم چهارم به جزیره و جزیره به لغت عربی زمینی باشد که محاط به آب باشد و بلاد جزیره مملکتی است از اقلیم چهارم میانۀ فرات و دجله و دارالملک آن موصل و ارّان است ودیاربکر و ربیعه و دیارمضر و غیرها از بلاد آن است، حران و رقه و رأس عین و ماردین و قرقیا و نصیبین و سنجار و عانه و موش و اربل و خانور و میافارقین و غیره، منسوب به آن جزری باشد به حذف یا، گویند اول شهری که بعد از بابل ساخته شده شهر ’هاران’ بوده و هاران نام پدر ساره زن ابراهیم خلیل بوده، و قیل کان لابراهیم اخ یسمی ایضاً هاران و هو ابولوط و قال الجوهری فی الصحاح: حران اسم بلد و هو فعال مجوز یکون فعلان و النسبه علیه حرنانی علی غیر قیاس حرّانی علی ما علیه العله - انتهی، حران معرب هاران است و مولد حضرت ابراهیم علیه السلام هم در زمین بابل بوده، لهذا نام اورا براهام و فارسی دانند، (آنندراج) (انجمن آرا)
حران شهری است از اقلیم چهارم به جزیره و جزیره به لغت عربی زمینی باشد که محاط به آب باشد و بلاد جزیره مملکتی است از اقلیم چهارم میانۀ فرات و دجله و دارالملک آن موصل و ارّان است ودیاربکر و ربیعه و دیارمضر و غیرها از بلاد آن است، حران و رقه و رأس عین و ماردین و قرقیا و نصیبین و سنجار و عانه و موش و اربل و خانور و میافارقین و غیره، منسوب به آن جزری باشد به حذف یا، گویند اول شهری که بعد از بابل ساخته شده شهر ’هاران’ بوده و هاران نام پدر ساره زن ابراهیم خلیل بوده، و قیل کان لابراهیم اخ یسمی ایضاً هاران و هو ابولوط و قال الجوهری فی الصحاح: حران اسم بلد و هو فعال مجوز یکون فعلان و النسبه علیه حرنانی علی غیر قیاس حرّانی علی ما علیه العله - انتهی، حران معرب هاران است و مولد حضرت ابراهیم علیه السلام هم در زمین بابل بوده، لهذا نام اورا براهام و فارسی دانند، (آنندراج) (انجمن آرا)
تامس، رمان نویس انگلیسی که در سال 1840 در کنت نشین درسه متولد شد، در آغاز به تحصیل معماری پرداخت، ولی چون شیفتۀ ادبیات بود آن را رها کرد، از اولین رمان های او می توان اینها را نام برد: داروهای ناامیدی (1871)، زیر درخت گرین ود (1872)، یک جفت چشم آبی (1873) و شاهکارش به نام دلبند (1897) مطالعۀ دقیق درباره عشق افلاطونی است اگوست -فرانسوا (1824-1891 میلادی)، گیاهشناس و گلکار فرانسوی، درپاریس متولد شد و به ورسای درگذشت، وی اولین مدیر مدرسه گلکاری ورسای بود آلکساندر (1570-1632 میلادی)، شاعردراماتیک فرانسه از مردم پاریس که به حفظ شکل تراژدی کلاسیک کمک بسیار کرد
تامس، رمان نویس انگلیسی که در سال 1840 در کنت نشین درسه متولد شد، در آغاز به تحصیل معماری پرداخت، ولی چون شیفتۀ ادبیات بود آن را رها کرد، از اولین رمان های او می توان اینها را نام برد: داروهای ناامیدی (1871)، زیر درخت گرین ود (1872)، یک جفت چشم آبی (1873) و شاهکارش به نام دلبند (1897) مطالعۀ دقیق درباره عشق افلاطونی است اگوست -فرانسوا (1824-1891 میلادی)، گیاهشناس و گلکار فرانسوی، درپاریس متولد شد و به ورسای درگذشت، وی اولین مدیر مدرسه گلکاری ورسای بود آلکساندر (1570-1632 میلادی)، شاعردراماتیک فرانسه از مردم پاریس که به حفظ شکل تراژدی کلاسیک کمک بسیار کرد
ابن عبداﷲ المهلبی، محدث است و مرزبانی به وساطت محمد بن یحیی، داستانی از وی درباره ابوتمام شاعر در الموشح آورده است و خود نیز داستانهایی از وی در ایراد و انتقاد به ابوتمام نقل کرده است، (الموشح ص 299، 304 و 321) الثائر، ابن محمد بن حسین بن علی، مکنی به ابوطالب، از فرمانروایان علوی (سادات حسینی) مازندران است که در نیمۀ اول قرن پنجم هجری در آن سامان حکومت داشته است، (ترجمه مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 186) ابن موسی، مکنی به ابوعبداﷲ انصاری، از مشاهیر نحویان و از خانوادۀ یهودی است، در حدیث و تفسیر بی مانند بود، و به دین اسلام درآمد، در بصره میزیست اصمعی به ثقه بودنش گواهی داده است، (قاموس الاعلام ترکی) برادروار، پسر ابی ناداب که از خانه پدر در پیش صندوق خداوند افتاده باورشلیم رفت و بدین طریق از غضب برادر خود غرّاه نجات یافت. (کتاب دوم سموئیل 6:3 و اول تواریخ ایام 13:7) (قاموس کتاب مقدس) سید هارون از سادات مرتضوی هزارجریب، از خانوادۀ جبرئیلی است که در میان سالهای 934 - 973 هجری قمری در هزارجریب حکومت رانده، (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد بخش فارسی تألیف رابینو ص 191) ابن محمد بن عبدالملک الزیات، مکنی به ابوموسی، از جمعکنندگان اخبار و یکی از رواه بود، از جمله کتب وی کتاب ’اخبار ذی الرمه’ و مجموعۀ رسائل او را میتوان نام برد، (الفهرست چ مصر ص 178) امیر هارون از امیرانی است که در حدود سیرجان، شاه شجاع از آل مظفر را هنگامی که برای جنگ با دولتشاه (در اسفند 765 هجری قمری) بطرف کرمان میرفت یاری کرد، (تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 222) ابن غزوان، از چاکران ابوجعفرمنصور دوانیقی دومین خلیفۀ عباسی که به فرمان وی، فضیل بن عمران استاد جعفر پسر منصور را کشت، هارون ازموالی عثمان بن نهیک بود، (الوزراء و الکتاب ص 92) ابن ابی حفصه، از مشاهیر شعر و ادب عرب، مداح مهدی و رشید خلفای عباسی بود، زادگاهش یمامه و در زمان خلفا ببغداد آمد، وفاتش به سال 182 هجری اتفاق افتاد، (حبیب السیر ج 2 ص 231) ابن زکریا الهجری، مکنی به ابوعلی، نحوی است و کتاب ’النوادر المفیده’ از اوست، ثابت بن خرم السرقطی و جز او از وی روایت کنند، (معجم الادباء ج 19 ص 262) ابن الحائک الضریر النحوی، یهودی الاصل، اهل حیره و نحوی است، از اوست: کتاب العلل فی النحو، کتاب الغریب الهاشمی، (معجم الادباء چ مصر ج 19 ص 261) ابن نعیم، در ’الوزراء و الکتاب’ داستانی راجع به شهادت دادن وی در محضر مأمون خلیفۀ عباسی آمده است، رجوع به الوزراء و الکتاب صص 258-259 شود ابن عزّون الراهب، از مورخین است و تاریخی دارد که در آن بیست ودو تن از قیصران روم را از عهداسکندر ذکر کرده است، (تاریخ الحکماء قفطی ص 126) ابن سعید، مکنی به ابوعبدالرحمن الراعی العابد، محدث است و ابومسعود رازی از وی روایت کند، رجوع به ذکر الاخبار اصبهان ج 2 ص 336 شود ابن موسی، یکی از مشاهیر اطبای آندلس از اهالی اشبونه (لیسبون) بوده و در خدمت ناصر و مستنصر طبابت میکرده است، (قاموس الاعلام ترکی) ابن موسی بن جعفر، یکی از پسران موسی بن جعفر علیه السلام امام هفتم شیعیان است، (تاریخ حبیب السیر ج 2 ص 81) (تاریخ گزیده ص 606) ابن المقتدر، برادر الراضی باﷲ خلیفۀ عباسی، وی در سال 324 هجری قمری درگذشت، (الاوراق ص 7) (اخبار الراضی باﷲ و متقی باﷲ ص 71) ابن اعین، از رواه است، سعید بن عامر از قول وی داستانی درباره عمر بن عبدالعزیز روایت کرده است، (سیره عمر بن عبدالعزیز ص 176) از بنی مأمون معاصربا ابوالقاسم عبداﷲ المستکفی باﷲ بن المکتفی باﷲ خلیفۀ عباسی (332 - 334 هجری قمری) (النقود العربیه ص 126) بغراخان بن یوسف خضرخان از امرای ایلک خانیه مشرق از 455 تا 496، (طبقات سلاطین اسلام ص 123)، رجوع به آل افراسیاب شود امیر، ابن محمد العباسی، مکنی به ابوموسی، مورخ است و از اوست:تاریخ خلفای بنی عباس، (تاریخ الخلفاء سیوطی ص 18) ابن محمد بن هارون اسوانی، مکنی به ابوموسی، از فقهاء مالکی و محدث بود، در ربیع الاول سال 327 هجری قمری درگذشت ابن محمد بن کثیر بن زادویه القرشی، محدث است، (ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 237)، و رجوع به الموشح ص 373 شود مکنی به ابومحمد، از رواه حدیث بود، حسن بن صالح از وی و او از مقاتل بن حیان روایت میکرد فرزند ابواحمد موفق برادر معتمد خلیفۀ عباسی، (ابن اثیر ج 7 ص 138)، والی واسط بوده است ابن عبدالصمد رخی نیشابوری، از مردم رخ (نام پشته ای به نیشابور) ابن ابی عبید، از رواه است، (سیره عمر بن عبدالعزیز ص 35) ابن عبدالولی، او راست: کتاب الملل المتقدمین فی اصول دین ابن موسی القرطبی، وی ابیات کتاب سیبویه را شرح کرده است ابن حاتم الکوفی، او راست: کتاب القرأات، (ابن الندیم) ابن مسلم، مکنی به ابومسلم، محدث است ابن فاتک، او راست: علل النحو مکنی به ابومحمد، تابعی است ابن مسلم حنائی، محدث است او راست: کتاب آلات الحرب ابن ملول، محدث است
ابن عبداﷲ المهلبی، محدث است و مرزبانی به وساطت محمد بن یحیی، داستانی از وی درباره ابوتمام شاعر در الموشح آورده است و خود نیز داستانهایی از وی در ایراد و انتقاد به ابوتمام نقل کرده است، (الموشح ص 299، 304 و 321) الثائر، ابن محمد بن حسین بن علی، مکنی به ابوطالب، از فرمانروایان علوی (سادات حسینی) مازندران است که در نیمۀ اول قرن پنجم هجری در آن سامان حکومت داشته است، (ترجمه مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 186) ابن موسی، مکنی به ابوعبداﷲ انصاری، از مشاهیر نحویان و از خانوادۀ یهودی است، در حدیث و تفسیر بی مانند بود، و به دین اسلام درآمد، در بصره میزیست اصمعی به ثقه بودنش گواهی داده است، (قاموس الاعلام ترکی) برادروار، پسر ابی ناداب که از خانه پدر در پیش صندوق خداوند افتاده باورشلیم رفت و بدین طریق از غضب برادر خود غرّاه نجات یافت. (کتاب دوم سموئیل 6:3 و اول تواریخ ایام 13:7) (قاموس کتاب مقدس) سید هارون از سادات مرتضوی هزارجریب، از خانوادۀ جبرئیلی است که در میان سالهای 934 - 973 هجری قمری در هزارجریب حکومت رانده، (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد بخش فارسی تألیف رابینو ص 191) ابن محمد بن عبدالملک الزیات، مکنی به ابوموسی، از جمعکنندگان اخبار و یکی از رواه بود، از جمله کتب وی کتاب ’اخبار ذی الرمه’ و مجموعۀ رسائل او را میتوان نام برد، (الفهرست چ مصر ص 178) امیر هارون از امیرانی است که در حدود سیرجان، شاه شجاع از آل مظفر را هنگامی که برای جنگ با دولتشاه (در اسفند 765 هجری قمری) بطرف کرمان میرفت یاری کرد، (تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 222) ابن غزوان، از چاکران ابوجعفرمنصور دوانیقی دومین خلیفۀ عباسی که به فرمان وی، فضیل بن عمران استاد جعفر پسر منصور را کشت، هارون ازموالی عثمان بن نهیک بود، (الوزراء و الکتاب ص 92) ابن ابی حفصه، از مشاهیر شعر و ادب عرب، مداح مهدی و رشید خلفای عباسی بود، زادگاهش یمامه و در زمان خلفا ببغداد آمد، وفاتش به سال 182 هجری اتفاق افتاد، (حبیب السیر ج 2 ص 231) ابن زکریا الهجری، مکنی به ابوعلی، نحوی است و کتاب ’النوادر المفیده’ از اوست، ثابت بن خرم السَرَقُطی و جز او از وی روایت کنند، (معجم الادباء ج 19 ص 262) ابن الحائک الضریر النحوی، یهودی الاصل، اهل حیره و نحوی است، از اوست: کتاب العلل فی النحو، کتاب الغریب الهاشمی، (معجم الادباء چ مصر ج 19 ص 261) ابن نعیم، در ’الوزراء و الکتاب’ داستانی راجع به شهادت دادن وی در محضر مأمون خلیفۀ عباسی آمده است، رجوع به الوزراء و الکتاب صص 258-259 شود ابن عزّون الراهب، از مورخین است و تاریخی دارد که در آن بیست ودو تن از قیصران روم را از عهداسکندر ذکر کرده است، (تاریخ الحکماء قفطی ص 126) ابن سعید، مکنی به ابوعبدالرحمن الراعی العابد، محدث است و ابومسعود رازی از وی روایت کند، رجوع به ذکر الاخبار اصبهان ج 2 ص 336 شود ابن موسی، یکی از مشاهیر اطبای آندلس از اهالی اشبونه (لیسبون) بوده و در خدمت ناصر و مستنصر طبابت میکرده است، (قاموس الاعلام ترکی) ابن موسی بن جعفر، یکی از پسران موسی بن جعفر علیه السلام امام هفتم شیعیان است، (تاریخ حبیب السیر ج 2 ص 81) (تاریخ گزیده ص 606) ابن المقتدر، برادر الراضی باﷲ خلیفۀ عباسی، وی در سال 324 هجری قمری درگذشت، (الاوراق ص 7) (اخبار الراضی باﷲ و متقی باﷲ ص 71) ابن اعین، از رواه است، سعید بن عامر از قول وی داستانی درباره عمر بن عبدالعزیز روایت کرده است، (سیره عمر بن عبدالعزیز ص 176) از بنی مأمون معاصربا ابوالقاسم عبداﷲ المستکفی باﷲ بن المکتفی باﷲ خلیفۀ عباسی (332 - 334 هجری قمری) (النقود العربیه ص 126) بغراخان بن یوسف خضرخان از امرای ایلک خانیه مشرق از 455 تا 496، (طبقات سلاطین اسلام ص 123)، رجوع به آل افراسیاب شود امیر، ابن محمد العباسی، مکنی به ابوموسی، مورخ است و از اوست:تاریخ خلفای بنی عباس، (تاریخ الخلفاء سیوطی ص 18) ابن محمد بن هارون اسوانی، مکنی به ابوموسی، از فقهاء مالکی و محدث بود، در ربیع الاول سال 327 هجری قمری درگذشت ابن محمد بن کثیر بن زادویه القرشی، محدث است، (ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 237)، و رجوع به الموشح ص 373 شود مکنی به ابومحمد، از رواه حدیث بود، حسن بن صالح از وی و او از مقاتل بن حیان روایت میکرد فرزند ابواحمد موفق برادر معتمد خلیفۀ عباسی، (ابن اثیر ج 7 ص 138)، والی واسط بوده است ابن عبدالصمد رخی نیشابوری، از مردم رخ (نام پشته ای به نیشابور) ابن ابی عبید، از رواه است، (سیره عمر بن عبدالعزیز ص 35) ابن عبدالولی، او راست: کتاب الملل المتقدمین فی اصول دین ابن موسی القرطبی، وی ابیات کتاب سیبویه را شرح کرده است ابن حاتم الکوفی، او راست: کتاب القرأات، (ابن الندیم) ابن مسلم، مکنی به ابومسلم، محدث است ابن فاتک، او راست: علل النحو مکنی به ابومحمد، تابعی است ابن مسلم حنائی، محدث است او راست: کتاب آلات الحرب ابن ملول، محدث است
قاصد و پیک، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)، قاصد که بر کمر زنگله داشته تا کس از راه داران و حجاب مانع او نشوند و مردم وی را بشناسند، (یادداشت مؤلف) : ستاره بین که فلک را جلاجل کمر است که بر کمرگه هارون جلاجل است صواب، خاقانی، کآسمان را به حکم هارونیش ز اختران زنگل روان بستند، خاقانی، چرخ هارون کمردارش و چون هارونان ز انجمش زنگله ها در کمر آویخته اند، خاقانی، هارون صدر اوست فلک زآنکه انجمش هر شب جلاجل کمر است از زر سخاش، خاقانی، هارون تو ماه وز ثریاش شش زنگله در میان ببینم، خاقانی، دید که در لشکرش قیصر هارون شده ست زآن کله زهره ساخت زنگل هارون فلک، خاقانی، ، پاسبان، (آنندراج) (ناظم الاطباء) : سام نریمان چاکرش، رستم نقیب لشکرش هوشنگ هارون درش، جم حاجب بار آمده، خاقانی، هفت هارون بر در سلطان غیب از چه سان فرمان روان دانسته اند، خاقانی، آذین باغ دولت و هارون درگهت از قصر قیصریه و قیصر نکوتر است، خاقانی، صفوهالدین زبیدۀ عجم آنک دهر هارون آستانۀ اوست، خاقانی، جلاجل زنان گفت هارون شاه که شه تاجور باد و دشمن تباه، نظامی، سخائی که اگر مزرعۀ دنیا را به اقطاع به سگ داری دهد در چشم مکرمت او آن وزن سنجدی نسنجد و اگر جملۀ خزائن قارون به هارونی بخشد، آن در حوصلۀ او قدر کنجدی نگنجد، (المضاف الی بدایع الازمان فی وقایع کرمان چ عباس اقبال ص 25)، نقیب، (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان)، شاطر، (حاشیۀ برهان قاطعچ معین) (آنندراج)
قاصد و پیک، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)، قاصد که بر کمر زنگله داشته تا کس از راه داران و حجاب مانع او نشوند و مردم وی را بشناسند، (یادداشت مؤلف) : ستاره بین که فلک را جلاجل کمر است که بر کمرگه هارون جلاجل است صواب، خاقانی، کآسمان را به حکم هارونیش ز اختران زنگل روان بستند، خاقانی، چرخ هارون کمردارش و چون هارونان ز انجمش زنگله ها در کمر آویخته اند، خاقانی، هارون صدر اوست فلک زآنکه انجمش هر شب جلاجل کمر است از زر سخاش، خاقانی، هارون تو ماه وز ثریاش شش زنگله در میان ببینم، خاقانی، دید که در لشکرش قیصر هارون شده ست زآن کله زهره ساخت زنگل هارون فلک، خاقانی، ، پاسبان، (آنندراج) (ناظم الاطباء) : سام نریمان چاکرش، رستم نقیب لشکرش هوشنگ هارون درش، جم حاجب بار آمده، خاقانی، هفت هارون بر در سلطان غیب از چه سان فرمان روان دانسته اند، خاقانی، آذین باغ دولت و هارون درگهت از قصر قیصریه و قیصر نکوتر است، خاقانی، صفوهالدین زبیدۀ عجم آنک دهر هارون آستانۀ اوست، خاقانی، جلاجل زنان گفت هارون شاه که شه تاجور باد و دشمن تباه، نظامی، سخائی که اگر مزرعۀ دنیا را به اقطاع به سگ داری دهد در چشم مکرمت او آن وزن سنجدی نسنجد و اگر جملۀ خزائن قارون به هارونی بخشد، آن در حوصلۀ او قدر کنجدی نگنجد، (المضاف الی بدایع الازمان فی وقایع کرمان چ عباس اقبال ص 25)، نقیب، (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان)، شاطر، (حاشیۀ برهان قاطعچ معین) (آنندراج)
واردان. وردنه. چوبی است که دو سر آن باریک و میان گنده می باشد و خمیر نان را بدان پهن سازند و عربان ثوینا میگویند. (از برهان) (از آنندراج). وردنه چوبی که بدان خمیر نان را پهن کنند. (ناظم الاطباء) ، قابله و ماماچه. (ناظم الاطباء). واردین
واردان. وردنه. چوبی است که دو سر آن باریک و میان گنده می باشد و خمیر نان را بدان پهن سازند و عربان ثوینا میگویند. (از برهان) (از آنندراج). وردنه چوبی که بدان خمیر نان را پهن کنند. (ناظم الاطباء) ، قابله و ماماچه. (ناظم الاطباء). واردین
ژان. سیاح فرانسوی که به سال 1643 میلادی در شهر پاریس متولد و به سال 1713 میلادی در شهر لندن وفات یافت. در فاصله سالهای 1664- 1677 میلادی دو بار به ایران مسافرت کرده هر بار شش سال توقف نمود. وی مصنف سفرنامه ای است بنام ’سفر به ایران و هند شرقی’ این سیاحت نامه را لان گلسن استاد دانشمند در ده مجلد بسال 1811 درشهر پاریس منتشر ساخت. شاردن صورت کتیبه ای از کتیبه های تخت جمشید را در سفرنامۀ خود گنجانیده است. در اثر وی اطلاعات جالبی درباره صفویه وجود دارد. رجوع به ایران باستان ج 1 صص 43- 44 و تاریخ ادبیات ایران پروفسور ادوارد براون ترجمه رشید یاسمی ص 93 و سبک شناسی ملک الشعرای بهار ج 1 ص 170 شود. سفرنامۀ شاردن به فارسی برگردانیده شده و در طهران بچاپ رسیده است ژان باتیست سیمئون. نقاش فرانسوی متولد در شهر پاریس (1779- 1699) از نخستین نقاشان قرن 18فرانسه بشمار است. از وی آثاری از نوع طبیعت بیجان، صورت سازی، نقاشیهای با مداد رنگی و مجلس سازی هائی از نوع ’دعای آمرزش پیش از غذا’ بجا مانده است
ژان. سیاح فرانسوی که به سال 1643 میلادی در شهر پاریس متولد و به سال 1713 میلادی در شهر لندن وفات یافت. در فاصله سالهای 1664- 1677 میلادی دو بار به ایران مسافرت کرده هر بار شش سال توقف نمود. وی مصنف سفرنامه ای است بنام ’سفر به ایران و هند شرقی’ این سیاحت نامه را لان گلسن استاد دانشمند در ده مجلد بسال 1811 درشهر پاریس منتشر ساخت. شاردن صورت کتیبه ای از کتیبه های تخت جمشید را در سفرنامۀ خود گنجانیده است. در اثر وی اطلاعات جالبی درباره صفویه وجود دارد. رجوع به ایران باستان ج 1 صص 43- 44 و تاریخ ادبیات ایران پروفسور ادوارد براون ترجمه رشید یاسمی ص 93 و سبک شناسی ملک الشعرای بهار ج 1 ص 170 شود. سفرنامۀ شاردن به فارسی برگردانیده شده و در طهران بچاپ رسیده است ژان باتیست سیمئون. نقاش فرانسوی متولد در شهر پاریس (1779- 1699) از نخستین نقاشان قرن 18فرانسه بشمار است. از وی آثاری از نوع طبیعت بیجان، صورت سازی، نقاشیهای با مداد رنگی و مجلس سازی هائی از نوع ’دعای آمرزش پیش از غذا’ بجا مانده است