قاصد و پیک، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)، قاصد که بر کمر زنگله داشته تا کس از راه داران و حجاب مانع او نشوند و مردم وی را بشناسند، (یادداشت مؤلف) : ستاره بین که فلک را جلاجل کمر است که بر کمرگه هارون جلاجل است صواب، خاقانی، کآسمان را به حکم هارونیش ز اختران زنگل روان بستند، خاقانی، چرخ هارون کمردارش و چون هارونان ز انجمش زنگله ها در کمر آویخته اند، خاقانی، هارون صدر اوست فلک زآنکه انجمش هر شب جلاجل کمر است از زر سخاش، خاقانی، هارون تو ماه وز ثریاش شش زنگله در میان ببینم، خاقانی، دید که در لشکرش قیصر هارون شده ست زآن کله زهره ساخت زنگل هارون فلک، خاقانی، ، پاسبان، (آنندراج) (ناظم الاطباء) : سام نریمان چاکرش، رستم نقیب لشکرش هوشنگ هارون درش، جم حاجب بار آمده، خاقانی، هفت هارون بر در سلطان غیب از چه سان فرمان روان دانسته اند، خاقانی، آذین باغ دولت و هارون درگهت از قصر قیصریه و قیصر نکوتر است، خاقانی، صفوهالدین زبیدۀ عجم آنک دهر هارون آستانۀ اوست، خاقانی، جلاجل زنان گفت هارون شاه که شه تاجور باد و دشمن تباه، نظامی، سخائی که اگر مزرعۀ دنیا را به اقطاع به سگ داری دهد در چشم مکرمت او آن وزن سنجدی نسنجد و اگر جملۀ خزائن قارون به هارونی بخشد، آن در حوصلۀ او قدر کنجدی نگنجد، (المضاف الی بدایع الازمان فی وقایع کرمان چ عباس اقبال ص 25)، نقیب، (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان)، شاطر، (حاشیۀ برهان قاطعچ معین) (آنندراج)