جدول جو
جدول جو

معنی هارب - جستجوی لغت در جدول جو

هارب
گریزنده، گریزان، گریخته
تصویری از هارب
تصویر هارب
فرهنگ فارسی عمید
هارب
(رِ)
گریزنده. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) :
در جهان روح هر سه منتظر
گه ز صورت هارب و گه مستقر.
مولوی (مثنوی).
، از آب بازگردنده. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ما له هارب و لاقارب، ای صادر عن الماء و لاوارد، ای ما له شی ٔ او معناه لیس احد یهرب منه و لا احد یقرب الیه فلیس هو بشی ٔ (اقرب الموارد) ، یعنی او را چیزی نیست و یا نه از وی کسی میگریزد و نه نزدیک وی میرود گویی حقیقتی ندارد. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
هارب
گریزنده، گریخته
تصویری از هارب
تصویر هارب
فرهنگ لغت هوشیار
هارب
((رِ))
گریزنده، فرار کننده
تصویری از هارب
تصویر هارب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هارا
تصویر هارا
(دخترانه)
کوهستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ضارب
تصویر ضارب
زننده، آنکه چیزی را به چیز دیگر می زند، زشت و ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هائب
تصویر هائب
ترساننده، کسی یا چیزی که دیگری را بترساند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاری
تصویر هاری
مرضی که در بعضی حیوانات مانند سگ، گربه و گرگ تولید می شود و دارای میکروب مخصوصی است و ممکن است بر اثر گزش حیوان مبتلا مانند سگ میکروب آن سرایت کند و باعث جنون هاری شود، داءالکلب، راژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یارب
تصویر یارب
پروردگارا، ای خدا، هنگام دعا، ناله به درگاه خدا یا تعجب گفته می شود، برای مثال یارب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان / وآن سهی سرو خرامان به چمن بازرسان (حافظ - ۷۷۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شارب
تصویر شارب
سبیل، آشامنده، نوشنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قارب
تصویر قارب
قایق، کرجی، کشتی کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهارب
تصویر مهارب
مهرب ها، گریزگاه ها، جاهای فرار، جمع واژۀ مهرب
فرهنگ فارسی عمید
(مَ رِ)
جمع واژۀ مهرب. رجوع به مهرب شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نام یکی از خدایان کاسیت که جزء ترکیبی نام پادشاهان کاسیت بابل شده است، مانند: کاداشمن هاربه
لغت نامه دهخدا
(رِ بَ)
تأنیث هارب. رجوع به هارب و هرب و هروب و هربان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عارب
تصویر عارب
مونث عاربه تازی تازی ناب، جوی پرآب
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی از انگلیسی باستانی چنگ سازی است که سر ژن خمیده و تارها دارد از بس فغان وشیونم چنگی است خم گشته تنم اشک آمده تا دامنم از هر مژه چون تارها (جامی) سازی است سه گوشه که تارهای آن در طول نامساویند و با دو دست نواخته شود. توضیح هارپ در دوره های قدیم چهار سیم داشته و بتدریج عدد سیمها روبافزایش نهاده هارپ بصورتی که امروز در موسیقی علمی معمول است یعنی هارپ مدل (ارار) که درقرن 19 م. بوسیله سیاستین ارار فرانسوی تکمیل شد و در ارکستر راه یافت. هارپ ارار 47 سیم دارد و در حال طبیعی درگام (دوبمل ماژور) میباشد. پایه آنرا 7 رکاب (پدال) احاطه کرده است که هر یک مخصوص یکی از نوتهای هفتگانه است و در زیر هر کدام دو حفره قرار دارد که روی هم تعبیه شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هارو
تصویر هارو
شجاع و بهادر
فرهنگ لغت هوشیار
حالت وکیفیت هار دیوانگی جانوران خاصه سگ، بیماریی است. مرضی است عفونی که عاملش یک ویروس فیلتران است و بوسیله تحریکات عصبی که مهمترین آنها انقباضات عضلانی است مشخص میباشد حیوانات هار مرض را از راه گاز گرفتن بانسان انتقال میدهند. در انسان هنگامیکه ه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هایب
تصویر هایب
ترساننده: (نشان مهر تودرطبع لعبتی مطبوع خیال کین تو دردیده صورتی هایب) (عثمان مختاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هائب
تصویر هائب
ترسان، بیمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاضب
تصویر هاضب
بارنده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ماربه، نیاز ها نیاز جمع مارب ماربه و ماربه حاجتها نیازها ضرورتها: برادران... به تازه رویی رسول را با ایجاز مارب و عطا باز فرستادند. حاجت جمع مارب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قارب
تصویر قارب
کرجی بلم، آبجوی
فرهنگ لغت هوشیار
دوش شتر میان کوهان و گردن، فرو رونده، سستکار تنبل، بالا بالای هر چیز غروب کننده (ستاره) مقابل طالع، کوهان شتر و گردن شتر، جمع غوارب، یکی از اوتاد اربعه منجمان برجی که از مغرب طالع شود مقابل طالع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهارب
تصویر مهارب
جمع مهرب، گریز گاهان جمع مهرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضارب
تصویر ضارب
زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاربه
تصویر هاربه
مونث هارب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارب
تصویر شارب
آشامنده، نوشنده، سبیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارب
تصویر دارب
آله (عقاب)، خوگر ، باز آینده، تبیره زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارب
تصویر خارب
دزد، شتر دزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حارب
تصویر حارب
جنگجوی جنگی جنگنده رزم کننده، جمع حاربین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارب
تصویر سارب
یکراه، یکرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهارب
تصویر مهارب
((مَ رِ))
جمع مهرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حارب
تصویر حارب
((رِ))
جنگنده، رزم کننده
فرهنگ فارسی معین