جدول جو
جدول جو

معنی هادم - جستجوی لغت در جدول جو

هادم
ویران کننده
تصویری از هادم
تصویر هادم
فرهنگ فارسی عمید
هادم(دِ)
نعت فاعلی از هدم. (از اقرب الموارد). شکننده و ویران کننده بنا. (ناظم الاطباء). شکسته کننده و خراب و ویران کننده بنا. (آنندراج) (غیاث اللغات). خراب کننده. (دهار) : که هادم بنیان شرک و... بوده است. (سندبادنامه چ اسلامبول ص 6).
من که خروبم خراب منزلم
هادم بنیاد این آب و گلم.
مولوی (مثنوی)
لغت نامه دهخدا
هادم
شکننده و ویران کننده بنا، خراب کننده
تصویری از هادم
تصویر هادم
فرهنگ لغت هوشیار
هادم((دِ))
نابود کننده، ویران کننده
تصویری از هادم
تصویر هادم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هادی
تصویر هادی
(پسرانه)
هدایت کننده، راهنما، از نامهای خداوند، از القاب پیامبر (ص)، لقب امام علی نقی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هاشم
تصویر هاشم
(پسرانه)
نام جد پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هردم
تصویر هردم
هرلحظه، هردقیقه، هرساعت، هرآن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خادم
تصویر خادم
خدمت کننده، خدمتگزار، نوکر، خدمتکار، کنایه از مطیع، در تصوف کسی که در خانقاه به درویشان خدمت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قادم
تصویر قادم
آینده، مسافری که از سفر برگردد، پیشرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاضم
تصویر هاضم
حل کنندۀ غذا در معده، هضم کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همدم
تصویر همدم
هم نفس، هم صحبت، مونس، همنشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هایم
تصویر هایم
سرگردان، سرگشته، متحیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هادی
تصویر هادی
هدایت کننده، راه راست نماینده، رهنما، پیشوا
هادی الکتریسیته: اجسامی که الکتریسیته را منتشر و هدایت می کنند مانند فلزات، بدن انسان، حیوان و آب
فرهنگ فارسی عمید
(تَ زَبْ بُ)
باهم رایگان ومباح کردن خون را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تهادر. (اقرب الموارد). رجوع به تهادر شود
لغت نامه دهخدا
فرانسوی چوباوند مجموعه آوندهای چوبی که در یک گیاه وجود دارد مجموعه آوندهای چوبی رابنام گسیلم نیزمیخوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هادف
تصویر هادف
در آینده، بیگانه: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادم
تصویر نادم
پشیمان، خجل و شرمنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاشم
تصویر هاشم
شکننده، خرد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هائم
تصویر هائم
شیفته، سر گشته، سخت تشنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاضم
تصویر هاضم
گوارنده، هضم کننده طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هادر
تصویر هادر
ترشه شیر، افتاده، بی ارج، گیاه بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هانم
تصویر هانم
ترکی تازی گشته از خانم بانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هردم
تصویر هردم
هر ساعت، هر آن، پیاپی، متواتراً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هادی
تصویر هادی
راهنما، هدایت کننده، مرشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لادم
تصویر لادم
زننده، سیلی زننده، پینه دوز
فرهنگ لغت هوشیار
باز گردنده، سال آینده، پیشرو آینده، مسافری که از سفر باز آید، پیشرو، جمع قدم و قدام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خادم
تصویر خادم
خدمتکار، پرستار، نوکر، چاکر، گماشته، ملازم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادم
تصویر سادم
پشیمان، اندوهگین، غمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادم
تصویر بادم
بادام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهادم
تصویر تهادم
خون رایگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همدم
تصویر همدم
قرین، دوست، ندیم، هم نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همدم
تصویر همدم
انیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هادی
تصویر هادی
رهنما
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نادم
تصویر نادم
پشیمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خادم
تصویر خادم
پیشکار
فرهنگ واژه فارسی سره