- هاجل
- خوابیده خفته، جهانگرد
معنی هاجل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ستمگر، ظالم
پیاده
مرد بلند آواز
رختخواب، جاجو: (جاجل بچه هارا بیندازخ)
ترساننده، ترس آور، هولناک
آنچه در دل گذرد، هواهای نفسانی
ویژگی آنچه به سرعت فرامی رسد یا انجام می شود، باشتاب، شتابان مثلاً مرگ عاجل، مقابل آجل، ویژگی آنچه مربوط به زمان کنونی است، فعلی، مقابل آجل، کنایه از زمان حال
پیاده، آنکه با پای خود به راهی می رود و سوار بر مرکب نیست
شتاب کننده
منگیاگر (منگ منگیا قمار)
موش نر
ترساننده، ترس آور
ترساننده. یا مرض هایل. مرض سخت موحش
لطیفه و بذله گو
میانشب
نکوهنده
ماده غوک
دشمت (فکر بد فکر غلط)، دلفگذشت آنچه در دل افتد آنچه بخاطر خطور کند، وسواس، جمع هواجس، خاطر اول یا خاطر ربانی است که هیچگاه خطا نکند و سهل آنرا (سبب اول) و (نقرخاطر) نامیده است و چون در نفس تحقق یابد (ارادت) نامیده میشود وچون دفعه سوم بگذرد آنرا (همت) خوانند و در دفعه چهارم (عزم) نامیده گردد و هنگام توجه بقلب اگر خاطر فعل باشد آنرا (قصد) خوانند و با شروع در کار آنرا (نیت) نامند، خطاب نفسانی خطابی که در آن حظ نفس باشد
جدائی کننده، لایق و فائق
خوابیده، شب زنده دار
فریبکار، فربه پرپیه، پیشه ور
سنگین
هزل گوینده، لطیفه گو، کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوه گو، بیهوده گو، یاوه سرا، هرزه گو، هرزه خا، خیره درا، ژاژدرای، هرزه لاف، هرزه لای، یافه درای، ژاژخا، مهذار، هرزه درای، افسانه پرداز، افسانه گو
قرار
سرسرا، تالار