جدول جو
جدول جو

معنی هاتک - جستجوی لغت در جدول جو

هاتک
پرده در پرده درنده پرده در: (نخواست که خارق آن حشت و هاتف آن پرده او باشد) یا هاتک استار پرده در
تصویری از هاتک
تصویر هاتک
فرهنگ لغت هوشیار
هاتک
((تِ))
پرده درنده، پرده در
تصویری از هاتک
تصویر هاتک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هاتف
تصویر هاتف
(پسرانه)
سروش، نوا دهنده ای که صدایش شنیده شود اما خودش دیده نشود، نام شاعر معروف قرن دوازدهم، هاتف اصفهانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاتک
تصویر فاتک
(پسرانه)
معرب از پهلوی، نام پدر مانی در زمان شاپور اول پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوتک
تصویر هوتک
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی کرمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باتک
تصویر باتک
شمشیر برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاتک
تصویر فاتک
حمله کننده، کشنده، دلیر، شجاع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هالک
تصویر هالک
هلاک شونده، نیست شونده، هلاک کننده، نیست کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همتک
تصویر همتک
همتگ، دو تن که با هم بدوند، هم دو، هم قدم، همراه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هتاک
تصویر هتاک
کسی که پرده از کارهای نهفته و عیب های پوشیدۀ مردم بردارد، کسی که مردم را رسوا و بی آبرو کند، پرده در، بدزبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاتف
تصویر هاتف
آوازکننده ای که صدایش شنیده شود و خودش دیده نشود، آوازدهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاتک
تصویر عاتک
جوانمرد، بخشنده جوانمرد بخشنده، ناب بی رنگ، ستیهنده، می پالیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاتک
تصویر فاتک
دلیر، گستاخ شوخ دلیر شجاع، جمع فتاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هالک
تصویر هالک
نیستگرای نیست شونده هلاک شده مرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاتن
تصویر هاتن
بارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاتف
تصویر هاتف
آواز دهنده، خواننده، بانگ دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هتاک
تصویر هتاک
پرده در، بی شرم مرد بسیار پرده در، مردپلید وبی شرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفتک
تصویر هفتک
ربع قرآن مجید 4، 1 کلام ا، ربع کلام الله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هستک
تصویر هستک
نوکلئول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتک
تصویر پاتک
((تَ))
حمله ای در پاسخ به حمله دشمن، ضد حمله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاتک
تصویر فاتک
((تِ))
یورش برنده، به ناگاه گیرنده، دلیر، شجاع، خون ریز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هالک
تصویر هالک
((لِ))
هلاک شونده، نیست شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هاتف
تصویر هاتف
((تِ))
آواز دهنده، آواز کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هتاک
تصویر هتاک
((هَ تّ))
بدزبان، کسی که مردم را رسوا می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باتک
تصویر باتک
قاطع، بران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هستک
تصویر هستک
هسته، خسته، در علم زیست شناسی دانۀ میان میوه مانند دانۀ زردآلو، شفتالو و امثال آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هتک
تصویر هتک
ناسزا، دشنام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هتک
تصویر هتک
پرده دریدن، پاره کردن پرده، کشیدن و کندن پرده از جای خودش، مفتضح ساختن، رسوا کردن کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاک
تصویر هاک
دهان دره بیاستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هات
تصویر هات
هات در فارسی بده، بیار بده (ای مرد)، بیار: (گربخواهی تابدانی گوش دار ور بدانی گوش من زی تست هات خ) (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
فاش شدگی عیب، افتضاح و بد نامی، پرده دریدن نیمی از شب نیمه شب پاره پاره: جامه پرده دری -1 دریدن پرده ومانندآن، رسواکردن مفتضح ساختن، پرده دری، رسوایی افتضاح: (چون شخص به هتک استار وافشای اسرارمردم مشهوراست)، ربودگی ناموس بی عفتی. یا هتک احترام. بی احترامی کردن، یا هتک حرز. شکستن حصاروپناهگاه ومانندآن، عباتست ازتخریب سوراخ کردن شکافتن حرز وحصارو دروقفسه وغیره. یا هتک حرمت. شکستن حرمت بی احترامی: (اگرتوپرده برآن زلف ورخ نمی پوشی به هتک حرمت صاحبدلان همی کوشی) (سعدی) یا هتک حرمت منازل. داخل شدن بقهروغلبه درملکی که درتصرف دیگری است. یا هتک ستر. دریدن پرده پرده دری. یا هتک عرض. برباد دادن آبروو عرض هتک احترام. یا هتک عفاف. لکه دارساختن گوهرعفت زن. یا هتک ناموس. تجاوز بعفت وناموس دختر یا زنی، بی ناموسی، تفرق اتصال که برکناره عضله افتد، نشیمن کون. کون مقعد. یاهتک کسی پاره شدن، کوشش پاره ودریده شدن، دچارکارهای طاقت فرساشدن وی. یا هتک کسی راپاره کردن، کون را دریدن، ازوی کارهای طاقت فرسا کشیدن، سوت صفیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاک
تصویر هاک
دهان دره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هتک
تصویر هتک
((هُ تَ))
سوت، صفیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هتک
تصویر هتک
((هَ تَ))
کون، مقعد
هتک کسی پاره شدن: کونش پاره و دریده شدن، دچار کارهای طاقت فرسا شدن وی
هتک کسی را پاره کردن: کون را دریدن، از وی کارهای طاقت فرسا کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هتک
تصویر هتک
((هَ))
پرده دری، رسوایی
فرهنگ فارسی معین