جدول جو
جدول جو

معنی فاتک

فاتک((تِ))
یورش برنده، به ناگاه گیرنده، دلیر، شجاع، خون ریز
تصویری از فاتک
تصویر فاتک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فاتک

فاتک

فاتک
دهی از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 203 هزارگزی جنوب کهنوج و سر راه مالرو میناب به کهنوج واقع است. محلی است کوهستانی و گرمسیر. سکنۀ آن 80 تن است. آب آنجا از قنات و محصول عمده ده خرماست. شغل اهالی زراعت و مکاری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

فاتک

فاتک
ستیهنده در کار. مبالغه کننده. (ناظم الاطباء) ، دلیر. (منتهی الارب). شجاع. (ناظم الاطباء). گستاخ. دلاور. و ابن درید گوید: فاتک کسی که به هرچه همت گمارد آن را انجام دهد. ج، فتاک. (از اقرب الموارد) ، بناگاه گیرنده. بناگاه کشنده. (ناظم الاطباء). رجوع به فتک شود
لغت نامه دهخدا

فاتک

فاتک
نام سه تن از امیران خاندان بنی نجاح که بین سالهای 412 تا533 هجری قمری در قسمتی از بلاد عرب، در نواحی زبید و کدراء و مهجم حکمرانی کرده اند. فاتک اول چهارمین امیر این خاندان و دوران حکومتش از 499 تا 503 هجری قمری بود، و معروف به فاتک بن جیاش است. دومی فاتک بن منصوراز 517 تا 531 هجری قمری فرمانروایی کرد و ششمین امیراین خاندان بود. سوم فاتک بن محمد بن فاتک از 531 تا 533 هجری قمری فرمانروایی کرد و آخرین امیر این خاندان بود. رجوع به معجم الانساب زامباور ص 180 و 181 شود
عزیزالدوله فاتک الواحدی (یا وحیدی). یکی از حکمرانان حلب است که از 407 تا 413 هجری قمری والی آن سامان بود و خود یکی از افراد خانوادۀ فاطمی است که بین 407 تا 415 هجری قمری افراد دیگری از این خاندان نیز در حلب فرمانروایی کرده اند. (از معجم الانساب زامباور صص 180-181)
لغت نامه دهخدا

فاتک

فاتک
پدر مانی نجیب زادۀ معروف ایرانی است که با شاهپور اول پادشاه ساسانی همزمان بود و دعوی پیامبری کرد و کیش او در آن روزگار و روزگاران بعد رواجی یافت. مانی از نجبای ایران بوده و بنابه روایات موجود مادرش از خاندان شاهان اشکانی بود که هنگام تولدمانی در ایران پادشاهی داشتند، و ممکن است فاتک پدرمانی نیز از همین دودمان باشد. فاتک از مردم همدان بود. به بابل مهاجرت کرد و در قریه ای، در مرکز ولایات میشان مسکن گزید و با طائفۀ مغتسله که یکی از فرق گنوستیک است و در آن تاریخ در نواحی بین دجله و فرات ساکن بودند آمیزش نمود، و افکار همین طایفه بود که به مذاق مانی خوش نیامده و مقدمۀ پیدایش اندیشه های نو در مغز او گردید. (از ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشید یاسمی چ 2 ص 206 و 207). رجوع به مانی شود
لغت نامه دهخدا