- نیکناز (دخترانه)
- آنکه دارای عشوه و غمزه ای خوب و نیکوست
معنی نیکناز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مشهور، معروف، نامی
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
زیبا و خوشبو، مشک (سانسکریت) + ناز (فارسی)، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
بسیار زیبا، آنکه موجب نازش آسمان است، فلک (عربی) + ناز (فارسی)، نام ندیمه شیرین همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
کسی که نامش به نیکویی برده شود، خوش نام
سازگار نیکو سلاح پوشیده، خوش ساخته نیکو ساخته
آنکه کارهای نیک کند: نیکو کار
آنکه نی را بنوازش در آورد
(گلستان. چا. فروغی بخ. 18)، بسیار سخت: (چه سخت سست گرفتی و نیک بد کردی هزار بار ازین رای باطل استغفار) (سعدی. فرنظا)، تمام کامل: (ساعتی نیک ماندم افتاده دل به اندیشه های بد داده) (هفت پیکر. ارمغان. 158)، خوبی نیکی: مقابل بدی بد: (... خطا و صواب آن معلوم گردد و بد و نیک آن روشن شود) یا نیک کار. (کشتی زور خانه) کاری که مخصوص یک کشتی گیر است مثلا گفته میشود: (نیک کار فلان پهلوان رن سرپاست) یعنی در این فن تخصص دارد
احتیاج
کاناز، قسمت انتهایی خوشۀ خرما که به شاخه چسبیده است، کنز
حاجت، میل و خواهش، عشق و آرزو، تحفه و هدیۀ درویشان، نذری که برای گرفتن مراد و حاجت به کسی یا جایی بدهند
آگنده گوشت سخت اندام: مرد از ریشه پارسی گنجگر گنج اندوز بن و بیخ خوشه خرما
حاجت، احتیاج
حاجت، احتیاج، نذری که برای گرفتن مراد و حاجت به کسی یا جایی بدهند
Necessity, Requirement
necessidade, requisito
necesidad, requisito
potrzeba, wymaganie
необходимость , требование
необхідність , вимога
behoefte, vereiste
Notwendigkeit, Anforderung
nécessité, exigence
necessità, requisito
आवश्यकता , आवश्यकता